ارزیابی دست آواردهای یوسف مستشارالدوله و علی شریعتی

در این دسته به چاپ رسیده است پژوهش

تاریخ چاپ  

این مقاله در نشریه ره آورد بهار ۱۳۹۴ به چاپ رسیده است.

شناخت هر چه دقیق تر و بی طرفانه اندیشه های اندیشمندان تاثیر گزار بر حرکت فرهنگی ما ایرانیان, خود راهی است به سمت پویایی و تعالی. در این راستا در این مقاله نگاهی داریم به چگونگی ارزیابی نقش اندیشمندان و مقایسه ای به نقش مستشارالدوله و علی شریعتی با نقاط مشترک بسیار زیاد و افتراق اساسی آنچه مربوط به نقش قانون و مردم است. آیا هر دو به نوعی مشام جامعه ایران نبودند. مستشارالدوله راهکار اساسی نجات مردم را قانون نوشته شده می دانست و به همت کسانی همچون او نخستین قانون اساسی ایران نوشته شد و به اجرا در آمد و علی شریعتی , امامت و امت را طرح کرد و حاصل ولایت مطلقه فقیه شد.

با طرح چنین هدفی، در آنچه به میهن عزیز ما ایران باز می گردد، انگشت بر حوزه متغییر و پیچیده ای می نهیم که در آن تعاریف ، مفاهیم، داده ها، دانش و شناخت ما ضعیف و غیر آکادمیک است. با این وجود تلاش روشنفکران و ارزیابی این تلاش برای آینده ایران و حرکت پیشدارنده مردم ایران از چنان اهمیتی بر خوردار است که میبایست چنین ارزیابی را از جایی آغاز کنیم. پیش از طرح پرسش خویش و تلاش در یافتن پاسخ آن به تعریف مفاهیم به پردازیم تا حوزه کار خود را روشن تر سازیم و به پرسش هایی چند پاسخ بگوییم: روشنفکر کیست؟ وظیفه او چیست؟ حوزه تاریخی - جغرافیایی حضور و کار روشنفکرازچه زمانیست ودرکجاست ؟ شاخص های اندازه گیری ما در ارزیابی تلاش های روشنفکران کدامند. چگونه می توان از افراط و تفریط های معمول در این ارزیابی بر حذر بود؟
بدلیل اهمیت این پرسش ها ، در گذشته به شیوه های گوناگون تلاش هایی بر یافتن پاسخ این پرسش ها صورت گرفته است. از خیانت و خدمات آن ها سخن رفته است. روشنفکران را بر اساس نگرش ، جهانبینی، دوران های سیاسی و اجتماعی چون پیش و پس از دوران مشروطیت، بر اساس نقشی که در جامعه ایفا کرده اند، چون نقش های سیاسی ، اجتماعی ، مدنی، و یا ابزار ارتباطی آن ها با جامعه چون نویسندگی،روزنامه نگاری، سخنوری، پیشه هنری، .. دسته بندی کرده اند .
در میان تعاریف ارایه شده از بدو پیدایش این واژه در ادبیات سیاسی، اجتماعی ایرانزمین، به گونه ای تفاهم کلی بر آنست که روشنفکران عمدتا نگاهی مشتاقانه به فرهنگ غرب داشته اند. وروشنگری اینان در رابطه با چگونگی حرکت جامعه ایران به سوی دست یابی به این فرهنگ و استفاده از امتیازات و امکانات این فرهنگ است.
روشنفکران بر پایه دوران اجتماعی - سیاسی در ایران، منطقه و جهان به ابعاد گوناگون محصولات تمدن غرب علاقمند شده، بعد یا ابعاد ویژه ای را عمده کرده و بدنبال راه های دست یابی به اهداف خود بوده اند.
اگر در تعریف بالا، "فرهنگ غرب " را به مفهوم وسیع تر آن، که همان " نو آوری" یا حرکت به سوی تازه ها، حرکت به سوی اندیشه های" ضد دگم و تحمیلی" است، تغییر دهیم، تاریخ روشنفکری در ایران را میتوان از قرن دهم میلادی آغاز کرد، نه چنانکه معمول است: قرن نوزدهم. پس از حمله اعراب و گذشت دو قرن سکوت , از قرن دهم میلادی به بعد ، دست کم، شاهد سه حرکت اساسی به سمت نوعی خلاصی از فشار های اندیشه های حاکم اسلامی و آنهم به رهبری چهره های ماندگار تاریخ فرهنگ ایران هستیم.
این سه حرکت فرهنگی با راهگشایی خود ، مقدمات استقلال حقوقی ،سیاسی و فرهنگی ایرانیان را فراهم آوردند. اینان درمقابل خشک اندیشی پیروان شریعت ایستادند و به استقلال و حفظ زبان پارسی کمک کردند. نمایندگان بارز این سه حرکت، فردوسی طوسی در احیای اسطوره، تاریخ و زبان پارسی و اعلام موجودیت فرهنگ پارسی پیش از اسلام ، بو علی سینا با ساختاری نگاه کردن به اصول دین اسلام، خشکی سه اصل ، توحید، نبوت و معاد را به زیر پرسش برد تا پس از او شاگرد لایقش خیام ، نه تنها با ایجاد سالنمای خورشیدی، تقویم جلالی وارتباط آن با جشن ملی ما نوروز و نگارش نوروز نامه به سنت پیش از اسلام ما جان داد، بلکه با بیش از یکصد و پنجاه رباعی ، پرسش های اساسی اندیشه استاد خود بوعلی سینا را به میان مردم برد . و نهایتا عطار در پیشاپیش مجموعه عرفای مکتب خراسان بتدریج عشق را جانشین سلم و تسلیم در برابر الله و نمایندگان او بر روی زمین ساخت.
این سه حرکت بزرگ فرهنگی به حرکت های گوناگون سیاسی اجتماعی ، فردی یا گروهی ، انجامیدند که به تدریج به استقلال سیاسی - فرهنگی ، پایداری زبان و فرهنگ ما منجرشدند و جای ویژه ای به فرهنگ ایرانی در مجموعه فرهنگهای حوزه نفوذ اسلام دادند. شیخ اشراق, شهاب الدين يحيي سهروردی با شجاعت فراوان و با آگاهی و اراده به باز خوانی متون پیش از اسلام پرداخت . آیا نمی بایست ، حوزه دید خود را در مورد روشنگران ایران تا قرن دهم میلادی برده و مجموعه تلاش همه ی نو آوران را نیز در ارزیابی خود سهیم کنیم؟
این تلاش ادامه می یابد، در قرن چهاردهم، حافظ با "گوهر دریافت خود" ، که همان عشق است، چنان ترسیمی از انسان ، جهان ، و حضور انسان در هستی ارائه می دهد و نور افکن شناخت خویش را به ژرف جهان پیش از اسلام می برد. با پیروی بی چون و چرا از موجود خیالی " پیر مغان " ، حوزه فرهنگی، جغرافیایی حاکم بر خود و پیرامون خود را می شکند و با شجاعتی بی مانند، پیر مغان را جانشین مجموعه دین مداران اسلامی می نهد. حافظ "جام جم" ابزار اسطوره ای فرهنگ پارسی را به اسباب بنیانی نگرش بر جهان و یافتن پاسخ بر پرسش های اساسی می داند . حافظ به گونه ای روشن سه پایه اساسی مقاومت فرهنگی ایران، احیای اسطوره و زبان پارسی، جایگزینی عشق بجای تسلیم در رابطه با الله و ساختاری تعبیر کردن سه اصل دین اسلام را در یکجا گرد می آورد و برای بیان آنچه در دل دارد از دو ابزاری که خارج از محدوده اسلام است یعنی " پیر مغان " و " جام جم " سود می جوید . با این دو ابزار، حافظ مستقیما زاهد، شیخ، مفتی، صوفی و همگی ابزار ریا و تزویر و "آن کار دیگر کردن" اینان را نشان می گیرد. با شور بختی پس از پایه گرفتن مذهب شیعه اثنی عشری ، بتدریج حلقه نگرش ایرانیان تنگ تر می شود و حوزه آن به فضای تاریخی - جغرافیایی دو سده صدر اسلام وشرح زندگانی پیامبر و فرزندانش در عربستان و عراق امروز محدود می شود.
اگر چه مذهب جدید نوعی همبستگی ملی در مقابل نفوذ و قدرت عثمانی "مسلمان غیر شیعی" ایجاد میکند ولی اثرات خرافی این مذهب جدید از اواخر قرن پانزدهم میلادی به اعماق جامعه نفوذ می کند. از این زمان تا اواسط قرن نوزدهم،حوزه های خود نامیده شده علمیه، همه توان ذهنی، اندیشه، شناخت، هنر و نو آوری مردم ایران را به سمت خود جذب کرده و بنام عالم، آخوند، ملا و در لباس معمم عملا تمامی توان و نیروی فرهنگی ایرانیان رابه سوی خرافات حلیه المتقین و بحارالانوار می کشانند. و در تمامی این دوره ( انتهای قرن پانزدهم و اواسط قرن نوزدهم ) ، با شور بختی تمام در هیچ کدام از حوزه های اندیشه ، هنر، معماری، سازندگی، ادبیات و شعر ، چون گذشته ما شاهد بروز مفاخر فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی نبودیم. دو چهره برجسته این دوران در زمینه فلسفه نیز چون ملا صدرا و حاج ملا هادی سبزواری مورد قبول حوزه ها نبوده و نیستند.
پژوهش در باره آنچه من آن را کشاندن همه توان فرهنگی ایرانیان به جزیره کوچک و کوتاه اندیشی دویست ساله ابتدای ظهوراسلام دراماکن محل زیست پیامبر و فرزندانش،با حجمی بیش از یک ملیون حدیث و روایت توسط بنیانگذاران شیعه ایرانی در قرن پانزدهم و ابتدای قرن شانزدهم مینامم، چندان دشوار نیست. کافی است که در مدارک تاریخی و شرح حال مفاخر ایران زمین رجوع کنیم. به راحتی می توان دید که بزرگ اندیشمندان، شاعران و هنرمندان از قرن شانزدهم دیگر حضور چندانی ندارند.
در طول بیش از سه قرن دنیای روشنگری ایرانیان تاریک می شود. دو باره از اواسط قرن نوزدهم، پس از ارتباط دور و نزدیک با غرب و دست آوردهای آن، طایفه روشنگران تازه ای در ایران به دنیا می آیند که آنها را روشنفکر می نامیم.
با چنین تعریفی ، باز و فراگیر از مفهوم روشنفکر ، می توان شاخص های چندی را جهت سنجش اقدامات و ارزیابی بازدهی حضور روشنفکران در جامعه ایران پیشنهاد کرد. این شاخص هامی توانند در رابطه باحضور روشنفکر وفعالیت هایش با استفاده از عوامل زیر تعریف گردند:
- فرهنگ مردم
- مدیریت ، سازمان دهی، دموکراسی، قانون خواهی در جامعه
- دانش، شناخت، و دست آوردهای فن آوری
- اعتقادات، باورها و سنت مردم, حوزه های علمیه، نمایندگان معممین ، خرافات
- هنر، ادبیات و شعر
- زندگی روزمره ، شادی ها ، غمها، مشکلات، ظلم ها ی اعمال شده بر مردم
- سیستم های تولیدی
- و بالاخره نظام های حاکم ؛ سیاست مداران، صاحبان قدرت های اجرایی ، اقتصادی و مالی …
از سوی دیگر روشنفکران در طول این کمتر از دو قرن بر حسب شرایط مکانی و زمانی ابزارهای گوناگونی را برای رابطه با مردم و رساندن پیام خویش به اینان بکار گرفته اند، چون روزنامه نگاری، سخنرانی، انتشار جزوه، کتاب، شبنامه، مشاوره به عوامل اجرایی، سیاستمداری،آموزشگری، آموزش و توسعه فرهنگ و هنر، ایجاد تسهیلات فنی، توسعه و نو آوری علمی و فنی، تاسیس انجمن های آشکار و مخفی، تا ایجاد گروهای مطالعاتی، تاسیس احزاب، سندیکاها، انجمن ها، و یا ترکیبی از این اقدامات.
در مقابل روشنفکران ، افکار، راهکارها و اقدامات اینان طبیعتا ، همه کسانی که به گونه ای در مسیر افکار، یا منافع خود روشنفکران را مزاحم می انگاشتند به مقابله بر می خواستند. و گاه نیز اندیشمندانی که خود حاصل نظام اندیشه و فکری جهان تازه بودند، به مخالفت با روشنفکری و روشنفکران می پرداختند و در مقابل ایشان، ارزش های سنتی و گذشته را بر تر دانسته و خود را به حفاظت ازاین ارزش ها مامور می دیدند.
هستند و بودند کسانی که اصل نخستین حرکت روشنفکری ، که همان توجه به دست آوردهای غرب است را کلا یا به گونه ای نسبی به زیر پرسش می کشانند.
همه این مفاهیم ، آن هم در ادبیات سیاسی - اجتماعی - فرهنگی ایران به دفعات مورد گفتگو قرار گرفته اند، که تکرارشان در اینجا از حوصله این مقاله خارج است.
میدان تازه ای که در اینجا مورد نظر ماست، به داوری نهادن شاخص تازه ایست در ارزیابی حرکت روشنفکران ایرانی در دوقرن اخیر. این شاخص را می توان در میزان تحقق جامعه ایده آل روشنفکران در عرصه عمل تعریف کرد. می توان این شاخص را در مورد عملکرد تقی ارانی بکار برد. جامعه ایده آل مورد نظر او را می توان به گونه ای یکی از مشتقات جامعه کمونیستی دانست وآن را با اثرات و نفوذ مفهوم چنین جامعه ایده آلی در دوران پنجاه و سه نفر ، دوران حزب توده و سپس تاثیر آن در کلیه اندیشه های چریکی تا سالهای پیش از انقلاب سنجید.
با این روش می توانیم به تاثیر گذاری اندیشه ها، انتخاب و کار ارانی پی ببریم . با انتخاب این شا خص و در مورد ارانی ، می توان اذعان کرد که او روشنفکر موفقی بوده است. برای روشن تر شدن این شاخص ، می توان زیر شاخص های چندی را نیز تعریف کرد: آیا جامعه ایده آل مورد نظر روشنفکر با استقبال مردم یا قشرهایی از مردم روبرو شده است، به سطح زندگی روزمره آمده است، آیا مردم در عمل بوسیله حرکت و رفتار به سمت چنین جامعه ای رفته اند، آیا این ایده آل یا پاره ای از آن به وقوع پیوسته اند، و آیا در رسیدن به این ایده آل مردم با شکست ها و پیروزی هایی روبرو شده اند؟ با استفاده از شاخص ها و زیرشاخص ها میتوانیم در اینجا به اختصار از دوچهره که در تاریخ دوسده ایران در میان مردم به روشنفکری شناخته شده اند، یوسف مستشارالدوله و علی شریعتی یاد کرده و حرکت آنها را ارزیابی کنیم.
نام هردو به عنوان چهره های شاخص دو انقلاب مشروطیت و بهمن پنجاه و هفت در تاریخ میهن ما ثبت است. هر دو در پاریس اقامت کرده و تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار گرفته و در بازگشت اندیشه های خود را مطرح کرده اند. مستشارالدوله یکی از دو کتاب پایه گزار انقلاب مشروطیت: یک کلمه را نوشت و تلاش کرد تا از طریق خدمت به نهاد اداری، دیپلماسی و قضایی قاجار به اشاعه اندیشه های خود به پردازد و جامعه ایده آل خود را که همان حکومت قانون کتبی است درعمل پیاده کند. علی شریعتی نیز در پاریس، چه دردانشگاه سوربن و چه در محیط روشنفکری آنروز به ویژه در رابطه با جامعه شناسان فرانسوی، تلاش کرد نظام اندیشه ای خود را قوام بخشد و در بازگشت آن را در قالب سخنرانی ها ، نوشته ها به پیرامون خود ، در گروه های کوچک و بزرگ اشاعه دهد.
می توان پایه اندیشه علی شریعتی را در تقسیم بندی شیعه به نوع صفوی و علوی آن دانست. جامعه ایده آلی که او توصیف می کند در مفهوم شیعه علوی خلاصه می شود که نماد آن حسین قیامگر، زینب افشا گر و بازگشت به عدالت علی وار در ابعاد سیاسی، اجتمایی و حقوقیست. رابطه علی شریعتی با حاکمیت زمان خود ، همان رابطه سنتی روشنفکر مخالف است. علی شریعتی چندان به پایه های عینی ساختار جامعه نمی پردازد و اگر چه اسلام منهای روحانیت ( بخوانید معممین یا حوزه ها ) را طرح می کند ولی با صدای بلند می گوید که در پای هیچ کدام از قرار دادهای خفت آور با بیگانگان امضای معممین را نمی توان یافت. در عمل و در نهایت نظام اجتماعی و جامعه ایده آل او به نوعی همان نظام امت و امامت است .
آیا به گونه ای ژرف و ناپیدا همین مفهوم نیست که به حضور" امام امت " در جامعه ملتهب سالهای انقلاب، به ویژه در نزد جوانان اهل کتاب امکان می دهد؟ از این نظر و با بکار گیری شاخص های یاد شده بالا، علیرغم اختلافات این دو در عمل و در اندیشه و در ترسیم جامعه ایده آلی خود، میتوان هر دو را موفق دانست. می توان از خود پرسید که چگونه مستشارالدوله تحت تاثیر نوزده ماده قانون اساسی فرانسه ، قانون مدون، اهمیت چاپ و چاپ خانه، مواد قانون اساسی را راهنمای خویش می داند و تلاش دارد تا در لابلای صفحات کتاب خود با پشتوانه آیات قرآنی ، همه این نوزده ماده را با شریعت اسلام همخوان بداند و راه نجات و پیشرفت ایران و آسودگی مردم ایران را در تنظیم، نوشتن و به اجرا در آمدن قوانین کتبی بداند.
میتوان از خود پرسید که چگونه علی شریعتی در سالهای پر التهاب دهه هفتاد در پاریس، در فضای انقلابی سالهای شصت و هشت به سوی شیعه علوی باز میگردد و راه نجات را در امت شدن یک ملت و پیروی از امام ایده آلی میداند، چنانکه نیازی نه به قانون مدون نه به نظام قانونگزاری و نه انتخابات و نمایندگان مردم و نه به نظام های آموزشی و قضایی مستقل از حضور معممین .. داریم.
آیا از مشاهده تاریخی سرنوشت و زندگانی " اندیشه های " این دو نمونه می توان نتیجه گرفت که هر حرکت اجتماعی قابل ملاحظه ای را اندیشمندانیست که به گونه ای پیش قراولان این حرکت ها هستند؟ آیا به عنوان نمونه می توان برای حرکت اجتماعی آینده مردم ایران به مشاهده بیانگران جامعه ایده آلی آینده نشست و از این راه مسیر این حرکت را پیش بینی کرد؟
کدام تصویر جامعه ایده آل می تواند نقش ایده آل مردمی را در آینده حرکت اجتماعی بازی کند و به ممکن به پیوندد؟ نگاهی راهبردی و تاریخی به نقش روشنفکران به معنی بسیار باز آن در ایران گذشته چراغی است برای بررسی دوباره اندیشه های روشنفکران امروزین . مطالعه بیطرفانه تاریخ حرکت فرهنگی ما ، برای روشن تر دیدن آینده جامعه ما بسیار ضروریست.

حسن مکارمی

پیشنهاد شاخص هایی برای ارزیابی فعالیت های روشنفکران   site: iranian.de

 

، ناشر فردوس، تهران، چاپ چهارم "در خدمت و خیانت روشنفکران "١٣٧٩ آل احمد جلال
عبدالحسین زرین کوب، ١٣٧٩ " دو قرن سکوت"، سخن، تهران
" نگاهی دیگر بر هشتاد و هفت بیت نخست شاهنامه و کشف دوباره ی دورنگری و ژرف نگری او “, حسن مکارمی ، ٢٠١٢, راه آورد شماره١٠١،امریکا
Avery p. et Heath J., 1979; “ The Ruba’iat of Omar Khayyam”, Penguin Books, London,
Hassan Makaremi 2013 Les Joueurs d’Astres Editions France « peut-on se libérer des préjugés pour mieux comprendre Khayyâm » Le pont Numéro 1 Revue
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/87262
« شیخ اشراق در تمام آثار خویش در جست و جوی احیای حکمت الهی ایران باستان است »
Hassan Makaremi, 2012, « Hafez par Hafez» , Harmattan, Paris
، انتشارات H&S لندن ، "نگرشی دیگر بر راز حافظ" ٢٠١٢ حسن مکارمی
idem
دگر شنیدن گذشته ها گردون برلین ٢٠٠٦ , حسن مکارمی
خسرو شاکری؛١٣٨٧ تقی ارانی در آینه تاریخ؛ نشر اختران،تهران
باقر مومنی١٣٨٤ ؛ دنیای ارانی؛ انتشارات خجسته،تهران ،
رساله یک کلمهبه اهتمام علی رضا دولتشاهی تهران انتشارات بال ۱۳۸۵ مستشار الدوله. یوسف
http://www.shariati.com