تاریخ چاپ
خلاصه نگاه روانکاو با دکتر حسن مکارمی: بخش بیست و هفت (چهل سالگی انقلاب اسلامی) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان اسفند ماه ۱۳۹۷ پاریس
متن محتوای ویدیو
نگاه روانکاو (بخش ۲۷): چهلسالگی انقلاب اسلامی
با سلام به دوستان
چون در ایام ویژهای هستیم (چهلمین سال انقلاب اسلامی) شاید در چند بخش به انقلاب اسلامی بپردازیم. در زندگی ما ایرانیان، حتی در منطقه خاورمیانه و بهنوعی جهان، چگونگی شکلگیری انقلاب اسلامی و چگونگی شکلگیری دولت بعد از آن و رفتار این دولت در چهل سال گذشته خیلی خاص و یگانه است. در اواخر قرن بیستم و ابتدای قرن بیستویکم ما شاهد انقلاب اسلامی، و پیدایش جمهوری اسلامی بودیم. شاید از زاویه دیگری بتوانیم نگاهی بیندازیم به این چهل سال تا ببینیم چرا این نگاه مهم است. در استراتژی سیاسی وقتی میخواهیم از راهکاری صحبت کنیم، باید قبل از آن دو کار انجام دهیم. اگر علاقهمندیم راجع به آینده سرزمینمان، فر و آینده فرهنگ پربار فارسی راهکارهایی پیدا بکنیم، اهداف راهبردی را مشخص کنیم، پروژه یا طرح ساختن آینده ایران را مطرح بکنیم باید حتماً قبلش دو مرحله انجام بدهیم. در ابتدا بیشتر میرویم به سمت خیالپردازی تا برنامه پردازی. مرحله اول باید عکسبرداری کنیم، ببینیم در کجا هستیم. این عکسبرداری طبیعتاً ابعاد خیلی زیادی میتواند داشته باشد که میتوان راجع به آن صحبت کرد. بعد از عکسبرداری و مشاهدۀ این عکسها باید درست مثل زمانی رفتار کرد که فردی مراجعه میکند به طبیب. طبیب آزمایشهای مختلف میدهد، ضربان قلب را گوش میدهد یا سعی میکند اطلاعاتی در مورد بدن و روان بگیرد و بعد اینها را تحلیل میکند و تشخیص میدهد. بعد از تشخیص یا رژیم میدهد یا میگوید چه ورزشی انجام بدهید یا با دارو سعی میکند مشکلات مراجع را برطرف بکند. در استراتژی سیاسی ما به این سه مرحله نیاز داریم:
عکسبرداری: باید عکسبرداری کنیم از وضعیت هشتاد میلیون ایرانی امروز با چهار میلیون خارج از مرزها و نرخ توزیع جمعیت. باید از زبانهای مختلف که موزاییک خیلی زیبایی ساختند، زبان پارسی، ترکی، کردی بلوچی، عرب و سنتهای گوناگون عکسبرداری بکنیم. از وضعیت فرهنگهای مختلف، طبقات مختلف اجتماعی، درصدهایشان، درصد آموزشدیدههایشان، مشکلات موجود، پیشرفتها و آنچه هست عکسبرداری کنیم با شاخصهایی علمی، با شاخصهای علمی قابلاندازهگیری. باید شاخصی انتخاب بکنیم که بشود اندازه گرفت؛ مثلاً اگر بگوییم تولید انسان والا، چطور میتوانیم اندازهاش را بگیریم؟ ولی بگوییم تولید انسان باسواد، حداقل دیپلم، میشود اندازهاش گرفت. میشود گفت چند درصد مردم ایران دیپلم دارند. کیفیت دیپلم را هم میشود یکجورهایی محاسبه کرد. بگوییم کیفیتش اینقدر از متوسط جهانی بهتر است یا بدتر است. پس با شاخصهای مشخص علمی قابلاندازهگیری، سعی میکنیم عکسبرداری کنیم از جامعه هشتادمیلیونی.
تشخیص: بعد از مرحله اول شروع کنیم تشخیص بدهیم تا بر اساس آن تشخیص بتوانیم ایران مطلوب ده سال یا بیست سال بعد را تعریف کنیم؛ ولی مطلوب ممکن. ایرانی که بشود مطلوب ممکن داشته باشد.
راهکار: برای رسیدن به این مطلوب ممکن یک سری اهداف بگذاریم. اهداف استراتژیک بگذاریم که برویم به سمتشان. آن اهداف باید قابلاندازهگیری باشند. سپس اهداف استراتژیک تبدیل بشوند به اهداف کاربردی. با اهداف کاربردی یک سری طرح و پروژهای تولید بکنیم که بتوان با آنها تغییری در سازماندهی سیاسی در سطح بالا انجام داد، تغییر در مدیریت سطوح مختلف انجام داد؛ همچنین پروژههای زودگذری باشد، مثل ساختن راه یا فرودگاه که وقتی ساخته شد، از آن استفاده شود.
پس شد سه مرحلۀ عکسبرداری، تشخیص و پروژه همیاریِ بعد از تشخیص؛ به همین دلیل چند بخش را با به این میپردازیم که نگاه روانکاو چگونه به این چهل سال نگاه میکند و با چه شاخصهایی؛ با این فرض مهم که هیچ چهل سالی یکباره خلقالساعه نیست و این چهل سال بر روی هفت هزار سالی است که ما ایرانیان در این منطقه زندگی کردهایم. میشود گفت قدیمیترین فرهنگ این منطقه هستیم و با مردم عراق و بخشی از ترکیه و کردها و ایلامیها که دور دجله و فرات زندگی میکردند، دو فرهنگ قدیمی هستیم. مثلاً در شهر سوخته که شش هزار سال قدمت دارد، فاضلاب دیدیم. شوخی نیست. فاضلاب هست و نشاندهندۀ این است تا چه حد در آن زمان پیشرفت کرده بودیم. این فرهنگ ما دم شیر است به بازی مگیر. واقعاً مقولهای واقعی است و از این واقعیت تاریخی البته گاهبهگاه شوونیستها، افراد نژادپرست، سوءاستفاده میکند و برای افکار غیرانسانی از نام فرهنگ قدیم ایران استفاده میکنند. مطالبی که اینجا مطرح میشود کاملاً جداست از آنها و واقعاً مسائلی است علمی و تاریخی است. میبینیم خط جیرفت وجود دارد. تاریخی است که با باستانشناسی آن را اثبات میکند. این فرهنگ در زبان آمده است و زبان فارسی شاید بزرگترین میراث فرهنگی زنده دنیا است؛ برای اینکه کمتر زبانی است که مثل زبان پارسی زنده مانده و در این زندگیاش از دیگران گرفته و به دیگران داده باشد. ما از زبان عربی و ترکی و روسی و فرانسه و انگلیسی مجموعههای لغات را گرفتیم، ولی ساختار زبان را عوض نکردیم. زمان در این زبان همان زمان زبان رودکی است، همان زمان زبان فردوسی است. یکی دو تا از افعالمان براثر مرور زمان از دست رفتند و استفاده نمیکنیم از آنها. مهم نیست از مجموعهاش استفاده میشود و زنده مانده است؛ برای اینکه دادوستد کرده با فرهنگهای دیگر.
برای اینکه طرحوارهای، برنامهای برای آینده ایران پیاده کنیم، نیازمندیم با شاخصهای معتبر قابلاندازهگیری به این چهل سال نگاه کنیم، بیطرفانه، بدون آرمانگرایی. بدون اینکه از پیش بگوییم چرا ما به این سمت نرفتیم و به آن سمت رفتیم، نمیشود واقعاً آینده را ساخت. بر روی غصه و مالیخولیا نمیشود گفت چرا نرفتیم، چرا نرفتیم اینجا هستیم. ببینیم اینجا چه امکاناتی به ما میدهد، چه قدرتهایی داریم، چه ضعفهایی داریم، کجاها را باید بهتر کرد. باید بهتر کار کرد. وقتی میتوانیم درست نگاهی به این چهل سال بیندازیم که اولاً، دنباله آن هفت هزار سال بیاییم جلو، ثانیاً، این چهل سال را در مجموعه حرکت جهانی قرار بدهیم؛ یعنی بگوییم بیستودو بهمن ۱۳۵۷ کشورهای دیگر، پنج قاره چگونه بودند و الان کجا هستند. نسبی کنیم مسئله را. بهعنوانمثال اگر رشد جمعیت در مناطق دیگر دو و یکدهم درصد بوده مال ما دو و سهدهم درصد بوده است. بگردیم دنبال علت این اختلاف رشد جمعیت. اگر تعداد افرادی که زیرخط فقر زندگی میکنند در جهان تقریباً نصف است و مال ما پانزده درصد است، ببینیم آیا ما از سیوهفت میلیون نفر که به هشتاد میلیون رسیدیم (از ۱۳۵۷ تا امروز) آیا این افزایش جمعیت بهطور متناسبی هم افزایش انسانهایی که زیرخط فقر زندگی میکنند دارد یا ندارد. درواقع به شرح ذیل عمل کنیم:
این چهل سال و چهلمین سال را با گذشتۀ خود مقایسه کنیم؛
این چهل سال و حرکتش را با حرکتهای دیگر جوامع مقایسه کنیم؛
ببینیم در عرض این چهل سال چه امکاناتی داشتیم و از آنها استفاده کردیم یا نکردیم.
جامعهای مثل ایران را که ذخایر نفت بهعلاوه گازش دوم است در دنیا با جامعهای مثل ترکیه که فاقد نفت و گاز است آیا میشود مقایسه کرد؟ ترکیه هم تقریباً هشتاد میلیون جمعیت دارند. مقایسۀ چهل سال پیش آنها و چهل سال پیش ما، چه نتیجهای میدهد و ما را کجا میبرد؟ پس وقتی صحبت از ارزیابی میکنیم باید شاخصهای آن را تعیین کنیم؛ سپس ارزیابی بکنیم حرکت این چهل سال را. این چهل سال را نسبت به گذشتهاش هم ارزیابی بکنیم. خودمان را نسبت به کشورهای نظیر خودمان ارزیابی بکنیم. با این سه ارزیابی است که میتوانیم اندکی از واقعیت موجود را ببینیم. دوستانی که بهشدت هوادار جمهوری اسلامی هستند و دوستانی که بهشدت برانداز هستند و با خشونت با جمهوری اسلامی روبرو میشوند ببینند با این شاخصها و مقایسهها آیا میتوانیم به دیدی علمی، به عکسبرداری علمی برسیم یا نه؛ چراکه میخواهیم بعدش به تشخیصی برسیم. میخواهیم بعدش پروژۀ راهبردی آیندهنمایی پیدا بکنیم تا در آن راه قدم برداریم. درنتیجه بهتر میتوانیم دو کار ذیل را انجام دهیم:
بهتر مملکت از حفاظت بکنیم، چه از فرهنگش، چه از خودش؛
مردم را به رفاه و آزادی و تکامل بهتری برسانیم.
هیچوقت مطلق نیست؛ ولی میتوانیم کارهایی بکنیم که این هشتاد میلیون نفر (در آینده نود میلیون یا صد میلیون) از زندگیشان کمی بیشتر راضی باشند، علاقهمندتر صبح از خواب بیدار بشوند، با انرژی و توان بیشتری بیایند در صحنه اجتماع، با سلامت بیشتری بیایند، چه سلامت اخلاقی و روانی چه سلامت جسمی، با دانش بیشتری وارد زندگی بشوند. اگر هدفمان این باشد که قابلاندازهگیری هم هست، میتوانیم راهی انتخاب کنیم پس از تشخیصی که بر اساس عکسبرداری است.
ابعاد و فامیلهای این عکسبرداری چیست؟ مثلاً برای تشخیص بیماری رادیوگرافی، تمام آنالیزها، تمام آزمایشهای مربوط به قلب و تمام آزمایشهای مربوط به حافظه است. آنها را دستهبندی میکنیم. باید فامیل به فامیل نگاه کنیم، ببینیم به چه شاخصهایی برخورد میکنیم برای عکسبرداری از ایران عزیز و از چهل سالی که در حاکمیت جمهوری اسلامی گذراندیم. به نظرم همان شاخصهای همیشگی را میتوانیم درنظر بگیریم و بستهها را طبق دستهبندی ذیل تعریف کنیم:
بستهای که به رفاه و زندگی روزمره مربوط میشود. زندگی روزمره سقف میخواهد. آنچه مدرنیته به ما هدیه کرده میخواهد، مثل برق و آب و تلفن و آسانسور. اتومبیلی برای رفتوآمد میخواهد. جاده و فراساختار شهری، فرودگاه و قطار و اتوبوس میخواهد. خوردن غذای کافی و کالری کافی میخواهد و ... . اینها را بگذاریم در قسمت زندگی روزمره.
بسته دوم بسته سلامتی است، سلامتی جسم و روان؛ حتی فراسلامتی. فراسلامتیِ بهداشتی که اجازه میدهد حتی تا سنین پیری در بهداشت و رفاه نسبی، سالم زندگی بکنیم. مثلاً به تعداد سکتههایی که وجود دارد نگاه کنیم. ببینیم آیا زودرس نیستند. جامعه ما ازنظر سرطان وضعش چگونه است؟ میدانیم سرطانها مقداری ریشههای روانی هم دارند و برمیگردند به رفاه زندگی روزمره. آیا امکانات لازم را داریم. پس یک بسته هم شد مجموعه سلامتی جسم و روان.
بسته دیگر که بسیار مهم است، بسته فرهنگ و اخلاق است. میزان دانش، شناخت، تولید هنر، تولید ادبیات، دانشی که در سطح دانشگاهی است، تعداد مقالههایی که در رشتههای مختلف تهیه میشوند و در سطح جهانی هستند، تولید متخصص (تخصص را از دانشگاه گرفتن و آن را دوباره بازگرداندند به دانشگاه) اینها میشود بسته فرهنگی. بسته فرهنگ از مهدکودک شروع میشود، سلسلهمراتب تحصیلی را طی میکند و ادامه مییابد.
بسته بعدی بسته حقوق بشر است؛ آنچه به رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر مربوط میشود. بستهای است که رفاه روانی را نشان میدهد. آیا زنان احساس مساوی بودن در جامعه میکنند با مردان؟ انسانی که در روستا زندگی میکند از چه امکاناتی برخوردار است نسبت به آنکسی که در شهر زندگی میکند؟ آیا امکانات فردی که در خانوادهای مرفه به دنیا آمده و آنجا بزرگ شده، با فردی که در خانوادهای با رفاه کمتر و دور از شهرهای بزرگ به دنیا آمده است، یکسان است؟ آیا هر دو امکان پیشرفت مساوی دارند؟ این هم میشود بسته حقوق بشر.
پس زندگی روزمره، سلامتی، فرهنگ و حقوق بشر. البته میدانیم نگاه آرمانی و مطلوب نمیتوانیم به حقوق بشر بکنیم؛ حتی در فرانسه و کشورهای اروپای شمالی که از بنیانگذاران حقوق بشر هستند. البته این اعتقاد هست که کوروش بزرگ با نوشتهای که بر استوانه است، مفهوم اولیه حقوق بشر را مطرح میکند؛ ولی فعلاً ملاک ما همین اعلامیه سی مادهای است که سازمان ملل در ۱۹۴۸م به همت روزولت تهیه کرد و پنجاهودو کشور، ازجمله ایران، امضا کردند. اعلامیه حقوق بشر بر اساس اعلامیه شهروندی است که در ۱۷۹۲م (تقریباً دویست سال پیش) در پاریس نوشته شد. در موزه کاردینال روی چرخی نوشته اصلی هست. اگر گذرتان به پاریس افتاد در موزه کاردینال (موزه انقلاب فرانسه) این متن را خواهید دید. این دو اعلامیه خیلی به هم نزدیک هستند. اولین مادهای که در هر دو تقریباً یکی است این است که انسانها آزاد به دنیا آمده و مستقل از مذهب، فرهنگ، ایده، نژاد، رنگ پوست و ... در مقابل قانون مساوی هستند. البته برخی معتقدند نژاد را باید برداریم؛ زیرا غیرعلمی است. همین اصل اول است که بقیه را به دنبال خودش، اصول دیگر را به دنبال خودش، میکشاند. پس به بسته حقوق بشر باید نسبی نگاه کرد؛ برای اینکه اگر بخواهیم بیلان بگیریم و ارزیابی بکنیم، باید بیلان منصفانهای باشد؛ نه اینکه یکدفعه حکومتی را (هر حکومتی میخواهد باشد) در دنیای امروز ببریم زیر این سی ماده و بگوییم این ماده یا آن ماده را اجرا نمیکند. بسته حقوق بشر چهار لایه دارد:
روابط انسان با انسان در جامعه. ممکن است پدر در خانواده پدرسالار حقوق بشر را رعایت نکند؛ ولی این ربطی به دولت و حاکمیت ندارد، بلکه میشود رابطۀ انسان با انسان در جامعه.
گروههای اجتماعی مثل احزاب، سندیکاها، انجمنها. آیا این گروهها در رابطه با افراد بین خودشان اعلامیه جهانی حقوق بشر را رعایت میکنند؟
رابطۀ دولت با گروهها و دولت با شهروندان میشود لایه سوم.
چهارمین لایه رابطۀ بین دولتها است.
آیا در این چهار لایه حقوق بشر رعایت میشود؟
در اینجا اولین قسمت از نگاه روانکاو به ارزیابی چهل سال گذشته را تمام میکنم. سعی میکنم تا آنجا که ممکن است در بخشهای دیگر برسم به جان موضوع و جان موضوع در انتها این است: چگونه با عکسبرداری ازآنچه امروز هست و تشخیص درست با استفاده از این عکسبرداری، میتوانیم نقشۀ راه آینده را روشنتر بیان کنیم.