طبقه بندی شده در خبر

فیلم های طبقه بندي شده در در روان پژوهی: نقش خواب در نظریه های روانکاوی

تاریخ چاپ  

خلاصه در روان پژوهی با دکتر حسن مکارمی: بخش هشتم (نقش خواب در نظریه های روانکاوی) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان, بنیاد آزادی اندیشه و بیان خرداد ۱۳۹۷ پاریس

متن محتوای ویدیو


در روان‌پژوهی: نقش خواب

باز هم سلام به همه شما عزیزانم.

در برنامۀ شمارۀ هشت در روان‌پژوهی تلاش می‌کنم کمی در مورد خواب و روانکاوی صحبت کنم و نقش خواب را در نظریه‌های روانکاوی بشکافم. این کاری است سهل و ممتنع؛ برای اینکه خواب با بشر و دستاوردهایش همراه بوده و به همین دلیل واژۀ خواب تقریباً در تمام فرهنگ‌ها معادل همدیگر هستند. ولی حالا کمی تلاش می‌کنم این واژه را بیشتر بشکافم برای اینکه خواب به‌گونه‌ای دستگاه‌های فرستنده و گیرنده انسان را در مغز تقریباً به حالت نیمه تعطیل در می‌آورد. در آنجا نه فرمانی صادر می‌شود نه داده‌ای وارد می‌شود. البته در یک سطح حداقلی، برای اینکه اگر خطری ایجاد شود، فرد بتواند خودش را از آن خطر نجات بدهد، دستگاه‌های ورود اطلاعات روشن هستند. ولی کلاً فعالیتی که مربوط به گرفتن اطلاعات و دستور دادن است متوقف می‌شود.

همه می دانیم وقتی در خوابیم، هیچ‌کدام از حرکات بدن ما ارادی نیست که با فرمان مشخصی برای هدف مشخصی انجام گرفته باشد. بیماری‌های مختلف ممکن است در بدن موجب تولید حرکاتی شوند، ولی اینها به ارادۀ انسانی که خواب است بستگی ندارد. پس ما در یک حالت تعطیل قرار می‌گیریم و این تعطیلی به ما این امکان را می‌دهد که استراحت کنیم؛ زیرا بدن در موضعی قرار می‌گیرد که عضلات به‌شکل طبیعی خودشان به حداقل فعالیت می‌رسند و نوع تنفس به همین شکل به‌طور اتوماتیک انجام می‌گیرد و سیستم گوارش کار خودش را می‌کند، قلب کار خودش را می‌کند؛ ولی به هر حال به ما امکان می‌دهد وقتی از خواب برمی‌خیزیم بدن ما استراحت کرده باشد. پس یکی عمل خواب است، اتفاقی می‌افتد که ما با جهان خارج به‌گونه‌ای خداحافظی مختصری می‌کنیم، وداع مختصری می‌کنیم و حداقل‌ها را نگه می‌داریم برای اینکه حیات ادامه پیدا کند. ولی در خود همین مدت طول مدتی که ما استراحت می‌کنیم؛ یعنی تعطیل شدیم تا حدودی اتفاق دیگری می‌افتد که به آن می‌گوییم خواب دیدن. در کل ادبیات موجود انسانی این مسألۀ خواب دیدن مطرح است و این خواب دیدن تعابیر و تفاسیر مختلفی دارد. عین این مسأله که استراحت می‌کنیم و خواب می‌بینیم در همه جا روشن است و اسمی که در زبان فارسی بر آن دو می‌گذاریم یکی است؛ به هر دو می‌گوییم خواب، خواب بودم و خواب می‌دیدم. در این زمینه باید گفت که ما از یک دال برای دو مدلول استفاده می‌کنیم. هم استراحت کردن بدن؛ زیرا بدن در حال استراحت است و هم آنچه می‌بینیم. البته برخی به آنچه می‌بینیم رؤیا هم می‌گویند؛ در صورتی که مناسب‌تر است رؤیا را نگه داریم برای آن تصورات و خیال‌هایی که در بیداری می‌بینیم و آن را بگوییم رؤیا، که معادل واژۀ است.پس باید خواب و رؤیا دیدن را از هم جدا کنیم. پس نام خوابی را که در حالت خوابیدن می‌بینیم می‌گذاریم خواب دیدن. شوربختانه در بسیاری از ترجمه‌ها و ادبیات روانکاوی و روان‌شناسانه امروز در ایران می‌بینیم این دو را با هم خلط می‌کنند و آنچه در حالت خواب میبینیم را رؤیا می‌نامند. حداقل باید اینجا روشن کنیم که منظور ما از خواب دیدن فانتزی یا رؤیا نیست بلکه منظور ما آن حالتی است که در زمان استراحت بدن اتفاق می‌افتد، زمانی که بدن نیمه تعطیل است.

ولی حالا این بحث هست که در خواب چه می‌شنویم و چه می‌بینیم. فروید با کتاب معتبر تعبیر خواب از اینجا وارد بازی می‌شود. او در این کتاب روی این موضوع کار می‌کند که فرهنگ‌های گوناگون خواب را چگونه می‌دیدند و می‌بینند. او تلاش می‌کند نشان بدهد که خواب دیدن تا چه حد با مفاهیم ماورا‌ء‌الطبیعه مخلوط شده و از آن چه استفاده‌هایی در ارتباط با ماوراء‌الطبیعه کردند. او این موارد را کنار می‌گذارد و من پیشنهادم این است ما هم این موارد را کنار بگذاریم؛ برای اینکه ماوراء‌الطبیعه در حوزۀ کار روان‌پژوهی وارد نمی‌شود. فروید در قسمت دوم کتابش این طرح را ارائه می‌کند که خواب دیدن ضروری است و این خواب به زندگی من تا قبل از خواب من بستگی دارد. یعنی تمام زندگی من از تولدم و شاید قبل از تولدم با آن چیزهایی که در پیرامون مادرم می‌شنیدم شروع می‌شود و درست تا زمان قبل از خواب من که داشتم یک شعر می‌خواندم یا فیلم می‌دیدم یا بحثی می‌کردم یا ورزشی انجام می‌دادم یا غذایی می‌خوردم ادامه می‌یابد و به آن ختم می‌شود. تمام این حجم داده‌ای که در من است سبب خواب دیدن است و خارج از این حجم چیز دیگری نیست. غیر ممکن است که من داده‌ای را که از طریق یکی از حواس من بر من آشکار نشده باشد در خواب ببینم. اگر چیزی وارد خواب من شد حتماً به حجم داده‌هایی وابسته است که قبل از خواب در ذهن من بوده است. این اصل اولی است که فروید می‌گذارد. به همین دلیل تعبیر خواب من، تعبیری است روان‌پژوهانه و مستند بر آنچه که فرد یعنی من دیده، شنیده و لمس کرده‌ام یا خوانده‌ام. 

فروید راه جدیدی مطرح می‌کند که هم مشکلات خودش را دارد و هم پرسش‌های تازه‌ای ایجاد می‌کند. به این ترتیب که فروید سعی می‌کند با توجه به خواب مراجعین خودش، حتی خواب‌های خودش و حتی خواب‌های تاریخی با مثال‌های مختلف نشان بدهد که چگونه است که این خواب‌ها می‌توانند از گذشتۀ ما بیایند. در وهله اول این مسأله را باید جدا کنیم و مطلب را دقیق و روشن‌تر بیان کنیم. ما وقتی خوابی را تعریف می‌کنیم، این اتفاق در حالت در بیداری است و واقعاً به‌شکل عمیق، درست و علمی خودش نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده که حالا من دارم تعریف می‌کنم. از رودخانه‌ای می‌گذشتم با آب بسیار سرد، الان دارم این را می گویم ولی در خواب چه بوده، بر آن علم نداریم. به همین دلیل وقتی می‌گوییم خواب، منظور آن چیزی است که احساس و دریافت شده در مدتی که خواب بودیم ولی الان داریم آن را می‌گوییم؛ یعنی گذشته‌ای است به حال آمده. باید به این امر توجه کرد که وقتی من دارم تعریف می‌کنم، می‌توانم بگویم این قسمتش را یادم رفته، می‌دانم چیزی هست، چیزی بوده ولی من فراموش کردم. پس دقیقاً به‌طور کامل آنچه به خواب آمده بعداً قابل بیان نیست. بعضی وقت‌ها در خواب‌ها، خواب‌های دیگری آمدند و من نمی‌توانم این‌ها را از هم جدا کنم. پس آنچه برای فروید و برای روانکاو مهم است، آن چیزی است که فرد به یاد می‌آورد و می‌گوید. مسألۀ دیگری که باید دربارۀ خواب به آن اشاره کرد این است که می‌بینیم بسیاری از دوستان می‌توانند خواب‌هایشان را تعریف کنند و بسیاری نه از خواب صحبتی می‌کنند نه می‌توانند تعریف کنند. خواب خاصیتی دارد و آن این است که هر چه بیشتر یادش کنید آن بیشتر به یاد شما می‌ماند. این را می‌توانید تجربه کنید. این کارکرد روانکاو است. تجربه‌اش خیلی ساده است. شما وقتی بیدار شدید تلاش کنید یک کلمه از خواب‌های خودتان را به یاد بیاورید و یک جایی بنویسید. بعد می‌بینید در هفته‌ای که خواهد آمد این یک کلمه می‌شود یک جمله و بعد یک تصویر برای شما می‌ماند. هر چه بیشتر به یاد خواب باشید در ذهن شما بیشتر حک می‌شود. روانکاو از این روش استفاده می‌کند که مراجع بیشتر و بیشتر خواب ببیند، برای اینکه تعریف، بیان خواب و تداعی آزادی که پشت خواب می‌آید، می‌تواند سلسله گفتمان تداعی آزاد مراجع را به وجود بیاورد. سلسله گفتارهایی که تداعی آزاد هستند و ارادی نیستند ما را به سمت آگاهی بر ناخودآگاهمان هدایت می‌کند.

پس اینکه چرا خواب می‌بینیم، یک بحث بسیار بسیار مفصلی است که هنوز به آن، به‌گونه‌ای شایسته پاسخ علمی دقیق داده نشده است. وقتی ما در یک روز، بین دو خواب زندگی می‌کنیم، مقدار زیادی اطلاعات وارد ذهن خودمان می‌کنیم. این اطلاعات ممکن است فیلم‌هایی که می‌بینیم باشد، دوست داشتن و نفرتی باشد که از کسی یا حادثه ای پیدا می‌کنیم، غذای خوشمزه‌ای باشد که خوردیم. این اطلاعات در ذهن ما بایگانی می‌شوند. البته باید توجه داشت که بایگانی شدن نمی‌تواند در وقتی صورت بگیرد که من دارم حرف می‌زنم و زندگی می‌کنم؛ زیرا مرتباً دارد اطلاعاتی وارد می‌شود. وقتی که نظام داده‌پردازی من تعطیل می‌شود، یعنی در زمان خوابم دیگر هیچ اطلاع تازه‌ای نمی‌گیرم و درست آن موقع است که من می‌توانم اطلاعات روزم را بایگانی کنم؛ به‌عنوان مثال لپ تاپ‌ها و کامپیوترهای ما همه همین کار را می‌کنند. یعنی شما باید برای اینکه سیو کنید یا بتوانید داده‌های کامپیوتر خودتان را روی دیسکی یا جای دیگری امن بگذارید، نمی‌توانید هم‌زمان اطلاعات وارد کنید و هم اطلاعات خود را بایگانی یا ذخیره کنید؛ زیرا فایلی که باز است را نمی‌توان ذخیره کرد. سیستم پیام می‌دهد چون روی آن کار می‌کنید باید آن را ببندید و بعد ذخیره کنید. 

شاید تعبیری و تفسیری که ما می‌توانیم از خواب ارائه دهیم این باشد که وقتی ما شروع می‌کنیم به شنیده‌ها و دریافت اطلاعات، باید در فاصلۀ دو خواب آن را ببریم و بگذاریم سر جایش. یعنی باید دهمین غذایی که به آن علاقمندم را در فاصلۀ آن خواب بگذارم بغل غذاهای خوشمزۀ دیگر. من با این کار در حتال زیر و رو کردن نظام داده‌پردازی هستم. زیر و رو کردن نظام داده‌پردازی یعنی من دارم اطلاعاتی بیرون می‌آورم. پس در نتیجه آن اطلاعات را می‌بینم و می‌شنوم. این کار سبب تولید خواب است؛ یعنی خواب دستکاری در نظام داده‌پردازی است. این می‌تواند یکی از فرضیات خواب دیدن باشد. به نظر من اگر دوست دارید قبولش بکنید می‌تواند یک مقداری کمک کند به ما که بگوییم چرا بعداً ما می‌توانیم خواب‌هایمان تفسیر و تعبیر کنیم. زیرا به این ترتیب ما می‌توانیم پی ببریم به اینکه چگونه داده‌هایمان را تنظیم می‌کنیم. تمام کار روانکاو به اینجا می‌رسد که متوجه شود در آنجایی که ما بر آن آگاهی نداریم داده‌ها چگونه تنظیم می‌شوند. یکی از راه‌های رسیدن به آگاهی در این زمینه این است که من خواب را تعریف کنم. در این حالت تداعی آزاد که من گویی در حال حرف زدن با خودم هستم چیزی را پنهان نمی‌کنم و آنچه به ذهنم می‌رسد را بیان می‌کنم. این کار به این معنی است که من در حال باز کردن نظام داده‌پردازی هستم. ژاک لکان به چیزهای که در ذهن ما وجود دارد زنجیرۀ دال‌ها می‌گوید و معتقد است که ناخودآگاه گفتمان این زنجیرۀ دال‌ها است. پس من وقتی در حال حرف زدن با خودم هستم در حقیقت در حال باز کردن زنجیرۀ دال‌ها هستم. این زنجیره در خواب باز می‌شود تا داده‌های تازه درون آن جای بگیرد و تبدیل به نظام داده‌پردازی تازه‌ای شود.

در مورد خواب می‌توانیم بگوییم که همکاران ما روانکاوانی که نام خودشان را روان‌شناسان تحلیلی می‌گذارند و از یونگ بیشتر پیروی می‌کنند، بحثشان این است که انسان‌ها نمادهای مشترکی دارند. این نمادهای مشترک در خواب‌ها می‌آیند و اگر فرد مراجع خواب‌هایش را تعریف کند، ما با توجه به رابطۀ مشترکی که در انسان‌ها و نمادهایش وجود دارد می‌توانیم مقداری به شناخت ناخودآگاه فرد برسیم. البته این امر با این فرضیه شروع می‌شود که نمادهای آدمی در فرهنگ‌های مختلف و نزد افراد مختلف مشترک است؛ ولی فروید بر این عقیده نیست و از همین‌جا مسیرشان از هم جدا می‌شود. بحث فروید این است که نظام‌ داده‌پردازی و نمادهای هر انسان منحصر به فرد است و با انسان دیگر فرق می‌کند. این تفاوت به دلیل این است که هر فرد مادری، خانواده‌ای و معلم‌هایی داشته است که مطالبی رابه او انتقال داده‌اند که با دیگران متفاوت است. به‌طور کلی نمادها به آن شکل نمی‌توانند مشترک باشند البته میتوان مقداری نمادهای مشترک پیدا کرد ولی به‌شکلی که نماد، یک نماد مشترک انسانی است که مو لای درزش نمی‌رود را فروید، لکان و روانکاوان روانکاوان شاخه فرویدی و لکانی قبول ندارند.

در ادامه باید به بحث دیگری هم اشاره کنم و آن این است که خواب، پیش‌بینی و تعبیر خواب در بسیاری از داستان‌ها و قصه‌های قدیمی وجود دار.، حتی می‌شود گفت مرکز قصه‌های قدیمی است که فلان امیر یا فلان پادشاه خوابی دید اینگونه و مفسرین اینگونه تعبیر کردند. در اسطوره‌ها هم با این مورد روبه‌رو می‌شویم. در مقداری از مطالب مذهبی هم مسألۀ خواب وجود دارد به‌گونه‌ای که گاه این خواب‌ها حتی وارد متون شده و به شکلی مستند می‌شوند. در بعضی مذاهب خواب‌های افرادی که مورد اعتماد بودند وارد متن‌ها می‌شد و به این شکل مستند می‌شد و به‌عنوان متنی مذهبی قابلیت ارجاع می‌یافت. این مسألۀ مهمی است و جا دارد که ما به آن توجه کنیم که آیا نباید خواب‌ها را از گفته‌ها و شنیده‌هایی که در زندگی روزمره اتفاق می‌افتد جدا کنیم؟ البته بحث مفصلی است و بستگی به مذهب و اعتقاد افراد دارد. من به‌عنوان روانکاو بسیار شنیده‌ام که مراجعین بحث می‌کنند من خواب دیدم، که یکی از دوستان خواهرم ازدواج کرده بود، بعد از مدتی فهمیدم درست در شبی که من خواب او را دیدم، ازدواج کرده است. شما در این زمینه چه نظری دارید؟ فروید در این زمینه چه می‌گوید؟ 

فروید به تله‌پاتی معتقد بود و  می‌گفت ممکن است دو فرد از راه دور بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. به نظر من باور فروید زیاد هم غیر منطقی نیست، من می‌توانم بپذیرم این بیان فروید را که به تلپاتی معتقد بود. یعنی دو انسان بتوانند با هم ارتباط بگیرند بدون اینکه چیزی گفته یا شنیده باشند. فروید می‌گوید این امر وجود دارد، ولی نمی‌دانیم چطور کار می‌کند. ما در این مورد مقداری تجربیات آزمایشگاهی داریم و می‌توانیم بگوییم در شرایطی این اتفاق می‌افتد و ممکن است این اتفاق افتاده باشد و فرد در خواب این اطلاع تله‌پاتی بیرون بیاید؛ یعنی قبلاً در بیداری این اتفاق افتاده و اطلاع را گرفته و در خواب آن را بیرون آورده. ولی بعضی وقت‌ها مراجعینی هستند که مطرح می‌کنند من یک حادثه‌ای را دیدم و این حادثه را چند ماه بعد در جایی دیگر دوباره دیدم. فروید برای این مسأله هم اصطلاحی دارد به نام «دُژا-وو» که معنای پیشتر دیده شده می‌دهد. او بحث می‌کند شاید تصویری در آینۀ ذهن است؛ یعنی همان موقع که می‌بینی فکر می‌کنی که این را قبلاً دیده‌ای ولی در حقیقت ندیده‌ای. به عبارت دیگر معتقد است این حالت یک رفت و برگشت در درون روان ماست، گویی تصویر خود را در آینه می‌بینیم. عده‌ای از مراجعین مطرح می‌کنند که من حادثه‌ای را در خواب دیدم و به همسرم گفتم. سه ماه بعد آن واقعه اتفاق افتاد و من به همسرم گفتم یادت می‌آید؟ من توانستم آینده را در خواب ببینم. من در مورد این بحث سکوت می‌کنم. اگر هم وجود داشته باشد من خودم تجربه نکرده‌ام. شما اگر تجربه کردید می‌توانید تجربه‌تان را به دیگران منتقل کنید. خوشبختانه روان ما پیچیدگی‌ها و نقاط تاریک فراوانی دارد که شاید هیچ‌گاه نتوانیم به تمامی این نقاط تاریک پی ببریم. شاید این خوشبختی ما باشد که ما همه را نمی‌دانیم و جایی برای کشف گذاشته شده است تا از امکانات ذهنی خودمان استفاده کنیم و بتوانیم آن نقاط تاریک را شناسایی نماییم.