تاریخ چاپ
خلاصه نگاه روانکاو با دکتر حسن مکارمی: بخش بیست و یکم (تحریمها) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان آذر ماه ۱۳۹۷ پاریس
متن محتوای ویدیو
نگاه روانکاو (بخش ۲۱): تحریمها
با درود و سلامی مجدد به هممیهنان عزیز و پارسیزبانانی
بحث امروز در مورد تحریمها است که گریبان مردم ایران را گرفته است. آیا این امکان وجود دارد نگاهی تا حدودی بیطرفانه به این مشکل بیندازیم؟ من توضیحی بدهکار هستم و آن اینکه نگاه روانکاو از کجا آمده است. شاید در یکی از برنامهها در مورد همین نگاه روانکاو بحث بکنیم. نگاه روانکاو چرا با نگاه فرد علمی، با نگاه فرد سیاسی، با نگاه فردی که جهانبینی مشخص یا مذهب مشخصی دارد فرق میکند؟ از کجا میآید و چه اهمیتی دارد؟ چرا باید نگاه روانکاو حدودش حفظ بشود. درمجموع نگاهی تازه است. در برنامهای حتماً راجع به آن صحبت خواهیم کرد. این نگاه تازه روانکاو حدود صدسال است وجود دارد در دنیا. بعدازاینکه فروید توانست ناخودآگاه را کشف کند و روانکاوی را اختراع بکند. درواقع کشف و اختراع است. فروید حدود سیزده هدیه به بشریت داد با این کارش، سیزده تغییر، سیزده مکان به انسان داد با این حرکت. یکی از اقداماتی که انجام شد نگاه تازه بشریت بود به پیدا کرد بر هستی. بحثش را خواهیم کرد.
فعلاً بیاییم سراغ اینکه تحریمهایی که بر مردم ایران اعمال میشود اینها چگونه از نظر روانکاوی تحلیل و بررسی میشود. خارج از عمدتاً نگاه سیاسی، بیشتر نگاهی انسانی، روانکاوانه و انسانشناسانه به مشکل بیندازیم. با نگاهی سیاسی یا با جهانبینی و مکتب مشخص انسانی چه اتفاقی میافتد؟ ریشه این تحریمها چیست؟ یک کشوری تصمیم گرفته علیه کشوری دیگر این تحریمها را اعمال بکند. اولین نکته اینجاست که این بار سازمان ملل یا جامعه اروپایی در کار نیست و فقط یک کشور است، امریکا؛ یعنی کشور امریکا بر کشور ایران این تحریمها را اعمال میکند. در این مورد چند نکته است. یکی اینکه در خود امریکا طبیعتاً این نظر یکدست نیست؛ یعنی بیشتر نظر جناح جمهوریخواه است. درست است اکثریت دارند، ولی اکثریت به معنی همگان نیست و این نباید نگاه ما بر جامعه امریکا را تغییر بدهد و سیاهتر بکند. بههرحال با اقلیت کوچکی که چپ و راست میشود، پنجاهودو درصد، چهلوهشت درصد، اختلاف خیلی کوچکی است. جمهوریخواهان و دموکراتها جایشان را عوض میکنند، اکثریت را میگیرند یا رئیسجمهور انتخاب میشود. تحریمها را میتوانیم بگوییم نظام اداری امریکا تحمیل میکند، نه کشور امریکا. فعلاً نظام اداری امریکا این تحریمها را تحمیل میکند بر کشور ایران. این یک موضوع؛ ولی ادامهاش این است که همین نظام اداری به دلیل قدرتی که دارد بسیار تأثیرگذار است. میدانیم یکچهارم حرکت اقتصادی دنیا در امریکا است کمی بیشتر حتی، بیستوپنج درصد و خردهای است. این نشاندهندۀ حضور اقتصادی امریکا است. دلارش مبنای معاملات است. به دلیل قدرت پول و نظام تسلیحاتیاش، ارتش قدرت فوقالعادهای دارد؛ همینطور کل جمعیتش بیش از سیصد میلیون نفر است. نکته دیگر فرهنگ و سازماندهی آن است. از همه اینها مهمتر، چیزی که کمتر به آن توجه میکنیم و من به دلیل ارتباط پژوهشی کشف کردم، قدرت پژوهشی امریکا است که مهمتر از قدرت اقتصادی و قدرت نظامی آن است. این شبکه پژوهشی که امریکا درست کرده، آن هم عمدتاً با استفاده از پژوهشگران غیرآمریکایی، شبکهای است. شبکهای مثل کوه یخ است که آن بالا را میبینید، ولی خیلی وسیع و عمیق در آن زیر پنهان است. طبق آمارها، اهمیت و حجم و سرعت و پیش بودن آن در برابر به بقیه جهان، میشود گفت پژوهش در امریکا مساوی پژوهش در مجموعه کشورهای دنیا است. تا این حد جلو است و قوی. این قدرت را شاید کمتر ببینیم. به گمان من این قدرت بسیار مهمتر از قدرت اقتصادی و نظامی است. این سه با هم ترکیب میشوند مرتب؛ قدرت فرهنگی امریکا کمتر است؛ برای اینکه مملکتی چهارصدساله است که به آن شکل قدرت فرهنگی ندارد.
در کل نظام اداری این کشور تصمیم میگیرد تحریمی انجام بدهد روی ایران. این تحریمها را ادامه میدهد به این شکل که اگر کشور دیگری، شرکت دیگری، بانک دیگری کمک بکند به ایران، به نظام اداری ایران، آمریکا آن کشور را هم تحریم میکند؛ یعنی دوگانه میشود این فرایند. به همین علت شرکتهای بزرگی مثل توتال از ایران رفتند؛ یعنی این قدرت را امریکا دارد که نهتنها شرکتهای خودش، سیستم اداری خودش را ببندد و تحریم کند ایران را، بلکه میتواند کشورها و شرکتهایی را که به ایران کمک میکنند نیز تحریم خواهد کرد. این قدرت امریکا است. خودش میگوید: «اینقدر فشار بیاوریم، مثل فشار بر میوه تا هسته ایران بیاید بیرون». ولی وقتی آن کشور آن نظام اداری صحبت میکند ملت و حاکمیت ایران از هم جدا نمیکند؛ برای اینکه نمیتواند جدا کند، امکانش نیست. تحریم انجام میشود بر بانکهای ایران. امکانات مردم ایران در بانکها است. وقتی بانکها را تحریم میکند، یعنی جدا نمیشود. فکر نظام اداری امریکا این است که نظام بانکی ایران را تحریم کند تا نتواند پول بگیرد یا بدهد. نتواند با بانکهای جهانی معامله کند. این عملاً روی مردم ایران فشار میآورد و اینجا ما دچار تناقضی میشویم. نظام اداری امریکا تحریمها را انجام میدهد و دوطبقه میکند، نهتنها ایران بلکه کسانی را هم که به ایران کمک بکنند، تحریم میکند. این دوگانه است. غیرازاین به کل نظام اداری ایران فشار میآورد. این نظام اداری درواقع زیرش مردم ایران هستند؛ یعنی وقتی این فشار میآید، فشار به مردم ایران داده میشود. ازاینجا به بعد ما با تناقضی روبرو هستیم و مجبوریم کمی بیشتر بشکافیم این تحریمها را، قانونی بودن آن را، حضورش را، اثراتش را. این سه را باید از هم جدا بکنیم و باید کمی عمیقتر فکر بکنیم که آیا اینجا هرکدام از ما، یعنی هر یک نفر از هشتاد میلیون، موضع و موقعیتی در مقابل این تحریمها میتوانیم بگیریم.
چه میتوان کرد؟ دو نظام اداری با هم جنگ دارند. دلیل جنگ را شاید وقت دیگری بشکافیم. دعوایی است بین دو نظام اداری. گلوگاه مالی ایران برای گرفتن و پرداختن و گلوگاه صادراتی، عمدتاً نفت و گلوگاه ارتباط فنی و فنآوری با کشورهای دیگر، این سه گلوگاه فشرده میشود؛ حتی به هواپیماهای ایران بنزین نمیدهند، به ایران گازوئیل نمیدهند؛ به دلیل اینکه امکان پرداختش نیست و اینکه اصلاً خود شرکتی که میخواهد بنزین بفروشد، میترسد تحریم شود. برای اینکه همان شرکت در امریکا هم بنزین میفروشد. در کل آنچه مهم است این است که ما بهعنوان کشوری که تحریم شدهایم (هرکدام از ما) چگونه میتوانیم مشکل را قضاوت بکنیم. ازیکطرف بحث نظام اداری امریکا این است که ایران را تحریم میکنند و مشکل ایجاد میکنند. اینقدر فشار میدهند تا هسته بیفتد؛ یعنی اینکه به مذاکره برسند و آن چیزی که مدنظرشان هست که از دولت ایران بگیرند. ملت ایران که با نظام اداری امریکا رابطه ندارد، رابطهاش با دولت ایران است؛ پس این جنگ و دعوا مبنایش تحریم است.
این عملاً فشار را به مردم ایران میآورد در دو جهت. یک جهت اینکه چون فشار به دولت میآورد، دولت خدمات خود را دیگر به شکل اساسی و همیشگی نمیتواند انجام بدهد برای مردم؛ پس خدمات دولت صدمه میبیند. دوم اینکه خود زندگی روزمره مردم هم دچار اختلال میشود؛ پس این فشار نظام اداری امریکا بر نظام اداری ایران دو مشکل می سازد. یکی، مشکل دولت است که فشار به آن میآید و امکانات، درواقع خدمات، آن محدود میشود به مردم. دیگری، مستقیماً فشار به مردم وارد میشود. مثلاً فرش را در نظر بگیرید. دو میلیون نفر گذران عمر میکنند از طریق آن. و بیستوپنج درصد قالی ایران را آمریکاییها میخرند؛ پس مستقیماً حدود پانصد هزار ایرانی لطمه میبینند. در قسمتهای دیگر هم به همین شکل یک فشار مستقیم به مردم است، یک فشار غیرمستقیم است برای اینکه فشار به دولت است.
اینجاست به گمان من تکتک مردم ایران مجبور میشوند، اجبار است و شاید هدف تحریمها عمدتاً همین باشد، حرکت سیاسی انجام بدهند. چون تحریک اثر مستقیم و غیرمستقیم بزرگی در طولانیمدت روی مردم ایجاد میکند، مردم مجبورند، هر فرد ایرانی مجبور است، در این حالت بیتفاوتی خودش را کنار بگذارد و وارد گود بشود. این وارد گود شدن نیاز به بصیرت و روشنبینی دارد؛ برای اینکه اگر هر ایرانی بخواهد وارد گود بشود و بدون بصیرت و فقط با پیشفرضها و علائق خودش قضاوت بکند، باز نهتنها تحریمها را داریم، بلکه دچار اختلاف داخلی هم خواهیم شد. شاید بهشکلی منظور نظام اداری آمریکا این نیز باشد که نتوانیم یکپارچگی اندیشه سیاسی خودمان را حفظ بکنیم.
اینجاست که نگاه روانکاو پیش میآید تا پاسخی بیابد. تا بگوید در مقابل تحریمها ما چگونه نگاه سیاسی درست و دقیقی به نظام سیاسی خودمان انجام بدهیم. برای این کار باید بتوانیم نتیجهگیری دقیقی بکنیم و خواست دقیق و روشنی از دولت خودمان بخواهیم، دولت و حاکمیت؛ برای اینکه در ایران یک دولت داریم، یک حاکمیت داریم همان ارگانهای تصمیمگیرنده و مؤثر و سیاسی و اقتصادی که خارج از دولت هستند؛ یعنی درواقع دولت بهعلاوه داریم، یک دولت داریم، یک دولت بهعلاوه داریم که عمدتاً دولت بهعلاوه قدرتش بیشتر از دولت است. در مقابل این دو نمیتوانیم با توجه به اثرات تحریمها، مستقل و بدون نظر بمانیم و بگوییم ما نظری نداریم. اگر دقیقتر نشکافیم، اگر خودمان را نیاوریم داخل نمی توانیم. باید بیاییم در این مشکل زندگی کنیم. این مشکل بستگی دارد به زندگی خود ما و فرزندان ما. در طولانیمدت اگر هم با تحریمها مبارزه بکنیم، به خودمان سخت بگیریم و سعی کنیم آماده باشیم تا زندگی روزمره ما بگذرد، ولی در بلندمدت آنچه باید برای آینده سرمایهگذاری کنیم، بسازیم برای فرزندان و نوههایمان عملاً مقدور نخواهد بود؛ یعنی در فضای تحریم ما فقط میتوانیم مقاومت بکنیم و دیگر نمیتوانیم بسازیم، بهخصوص با توجه به عقبماندگیای که ازنظر فنی داریم. حیف است بااینهمه قدرت و امکانات مردم ایران به آخرین دستاوردهای فنآوری مجهز نباشند تا بتوانند خیلی خوب و روشن زندگی کنند و برای فرزندان و نوههایشان سرزمینی آباد و سالم و پاک و خوب بگذارند.
میبینیم زمانی است که حضور همه ما در فضای سیاسی اجتماعی بسیاربسیار مهم است؛ یعنی بیطرفی، خانهنشینی و عدم توجه حتی به آنچه در زندگی روزمره اتفاق میافتد، در دوران تحریم خیلی مضر است برای همه مردم ایران. باید کاری کرد باید هرکدام از ما فکر بکند، باید بحث بکنیم، سخن بگوییم، در مهمانیها، با همکاران. باید دنبال راهحلی باشیم و بهعنوان ایرانی، فردی که در ایران زندگی میکند، بهعنوان فردی که وابسته است به این ملک، وابسته است به این فرهنگ بتوانیم دخالت کنیم. بیطرفی و خانهنشینی و صبر و تحمل بدترین عکسالعملی است که میتوانیم در مقابل این جنگ دو نظام اداری انجام دهیم.
امیدوارم با این تحلیل مختصر حرکتی ایجاد کرده باشم در ذهن مردم عزیز ایران. مردم توجه بکنند باید یک نقشی بازی بکنند. امیدوارم نقش درستی باشد، نقشی باشد که بتوانیم ایران را نجات بدهیم از این تحریمها. این مسئله اساسی ما خواهد بود.