تاریخ چاپ
خلاصه نگاه روانکاو با دکتر حسن مکارمی: بخش بیست و چهارم (گفتمان تظاهرات) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان دی ماه ۱۳۹۷ پاریس
متن محتوای ویدیو
نگاه روانکاو (بخش ۲۴): گفتمان تظاهرات
با سلام و درود مجدد به هممیهنان و فارسیزبان عزیزی که با ما هستند
در بخش بیستوچهارم به گفتمان تظاهرات میپردازم. اگر شد به تظاهرات کارگران در اهواز، به آنچه میشنویم، میبینیم و عکسالعمل دولت و حاکمیت میپردازم. در تظاهرات سه رخداد اساسی اتفاق میافتد. با اعتصاب که آن هم گفتمانی دارد، متفاوت است؛ همچنین با خشونت و جنگهای شهری یا انقلابهای شهری و گرفتن خیابانها و محلهها هم متفاوت است. تظاهرات سه گفتمان دارد:
گفتمان جسمی است؛ یعنی انسان با بدن خودش میآید به صحنه و این کم چیزی نیست.
گفتمانی است که میتوانیم بگوییم یا سکوت میکنند، پس گفتمان سکوت است یا شعار میدهند و مطالبی مطرح میکنند و مینویسند. بر پرچمها مینویسند یا نمایندگان آنها در مصاحبهها مطرح میکنند. این هم گفتمان گفتاری است.
گفتمان سومی که در تظاهرات است و کمتر دیده میشود و آن زیر مثل کوه یخ وجود دارد، بحث و گفتگویی است که افراد در حین تظاهرات با هم انجام میدهند و قسمت بسیار غنی و بسیار قابلتوجه همینجاست؛ برای اینکه فرصتی است افراد در کنار هم حرکت دستهجمعی کنند. خیلی مهم است. دیگری وجود دارد. دیگری آمده است. دیگری و من با هم دو تا هستیم، سه تا هستیم صد هزار تا هستیم، ما هستیم. من تنها نیستم. این بدن آمده و بدنهای دیگر همه هستند، دلیل عمدهای که به خاطرش آمدیم را در میان میگذاریم و راجع به آن حرف میزنیم. همین حرف زدن راهحل می سازد. تولید گفتمان، گفتمانی جدیتر و مشخصتر از درون همین صحبتهای بین مردم که در تظاهرات هستند، بیرون میآید. اگر روز دوم ادامه پیدا بکند، غنیتر میشود؛ برای اینکه هرکسی شنیدهها و گفتههای خودش را میبرد بین دوستانش، در خانوادهاش و فردا که میآید احتمالاً یا آرامتر میشود یا خشنتر.
قسمت اول حضور بدن در خیابان است؛ حتی روی آسفالتی که همیشه اتومبیل رد میشود. این بدن جایی را اشغال میکند، جای کار دیگری را اشغال میکند. بعد شعارهای مکتوب و شفاهی. بعد گفتمان پشت پرده بین مردم با هم حرف میزنند. درنهایت گفتمان رسمی در مقابل اینها قرار میگیرد. در تظاهرات ما سهگانۀ یگانه داریم. سه تا که در تظاهرات انجام میگیرد و یک یگانه که رفتار و عکسالعمل دولت و افرادی هستند که مسئول هستند. این افراد معمولاً در تمام دنیا به این شکل هستند. یک پاسخ امنیتی دارد تظاهرات و یک پاسخ سیاسی. پاسخ امنیتی آن این است که معمولاً پلیس (در ایران لباس شخصیها هم هستند)، حقوقبگیرها مأمورند نظم رعایت بشود یا تظاهرات انجام نشود. اینها نیروهایی هستند که دولت به کار میبرد ازنظر امنیتی. پاسخ سیاسی حکومت یا دولت در مقابل خواستهها معمولاً گفت دو حالت دارد. دولتها دو مسیر طی میکنند برای پاسخ دادن به گفتمان تظاهرات. یک راهش پاسخ مستقیم است؛ یعنی رئیسجمهور یا وزیر مربوطه یا شهردار شهر در تلویزیون، رادیو، از طریق روزنامه یا از طریق سخنگویش میگوید: «صدای شما را شنیدم. خواست شما این است و من این کار را میتوانم برایتان بکنم».
نخستوزیر فرانسه در مجلس شورای ملی میگوید: «من میتوانم مالیات روی گازوئیل را حذف کنم و دیگر هیچ مالیاتی اضافه نخواهم کرد».
پاسخ میدهد به گفتمان تظاهرات جلیقهزردها. گاهی سکوت است و گاهی با خشونت جواب میدهد: «نه، شما حق ندارید. چیزی که میخواهید عملی نیست و سرکوب خواهید شد».
این گفتمان پاسخ به تظاهرات، گفتمانی است که عمق نظام سیاسی را تعیین میکند و آن عمق است که مهم است. جدا از نامی که حکومت و دولت بر خودش میگذارد، جدا از قانون اساسیای که دارد، جدا از ادعاها میتوانیم پاسخ به گفتمان تظاهرات را به محک بگیریم و ببینیم چه نوع حکومتی در مقابل گفتمان تظاهرات ایستاده است. این هم دو قسمت دارد. یکی مسئله امنیتی است. آنچه فعلاً در ایران مشاهده میشود، مخصوصاً در مورد تظاهرات کارگران در خوزستان، با حمله پلیس یا حمله لباس شخصیها هنوز فاصله دارد. عملاً میبینیم میتوانند هرروز بیایند. شعار میدهند. حرفهایشان را میزنند. شعارها خیلی تند نیست؛ یعنی فعلاً سیاسی نیست: «ما هدفمان این است که کارخانه دوباره دولتی بشود و به ما حقوق بدهند و شغل ما ادامه پیدا کند».
ظاهراً حقوقشان را دولت پرداخت کرده است. بیشتر اقتصادیصنفی است. درواقع سندیکایی است شعارها و دولت فعلاً هیچ پاسخ عمومی نمیدهد. نهتنها پاسخ عمومی نمیدهد، بلکه از وسایل ارتباطجمعی که در اختیار دولت است هیچگونه خبری منتشر نمیشود. این هم خیلی اساسی است. عکسالعمل دولتها میتواند سکوت باشد. در تظاهراتی که در سال پنجاهوهفت در ایران بود، یکبار هم نشد از تلویزیون و رادیو درباره آن چیزی بشنویم. فقط پاسخش بود؛ یعنی پاسخی بود که دولت از زبان اخبارگویان رادیو یا تلویزیون میداد؛ ولی هیچوقت حتی یک صحنه از تظاهرات میلیونی نشان داده نمیشد. درصورتیکه آنچه در غرب، بهویژه در فرانسه، میبینیم، متفاوت است. هر تلویزیونی سعی میکند خبر را پوشش دهد. وقتی پلیس میگوید تعداد تظاهرکنندگان در شهر ده هزار نفر بود و تظاهرکنندگان میگویند بیست هزار نفر. تلویزیونها شرکتهای مخصوص آمارگیری دارند. بیطرفانه میگویند چقدر بوده است. مستقل هستند برای اینکه هر نوع فیلمی را نشان بدهند در مورد تظاهرات یا هر مصاحبهای انجام بدهند با سخنگویان تظاهرات. گاهی حتی مسیر را معرفی میکنند و میگویند در کجا جمع میشوند و به چه دلیل. درواقع عمق در آنجا آزادی تظاهرات است و امکان تظاهرات. در ایران ما در این مرحله نیستیم که وسایل ارتباطجمعی و گروهی بخواهند در سمت تظاهرکنندگان باشند و آنها را نشان بدهند. هر چه دیده میشود معمولاً از تلویزیونها و رادیوهای فارسیزبان است که خارج از ایران است یا در شبکههای اجتماعی است. بحث دوم ازنظر ارتباطی این است که حتی پاسخ دولت هم در وسایل ارتباطجمعی نمیآید، بلکه بعداً میفهمیم حقوق کارگرها را خود دولت پرداخته است. پس در ایران این دو مرحله را بگذاریم کنار. مراحل گوش دادن و پاسخ دادن وجود ندارد. چیزی که وجود دارد این است که آیا حاکمیت احساس امنیت میکند یا نه؟ میدانیم که نمایندگان تظاهرات اهواز بازداشت شدهاند. عدهای آزاد میشوند و دوباره بازداشت میشوند. رفتوآمدی است بین قوه قضاییه با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران. رفتوآمدی دارند کسانی که تظاهرات را سازمان میدهند یا انتخاب شدند ازسوی کارگران، به زندان یا اماکنی که نتوانند بین کارگران باشند. احتمال دارد درخواستی از آنها بشود که برگردند و آرام کنند. ازاینجا وارد مرحلهای خشنتر میشویم. اگر به خشونت نگاه کنیم در درجه اول دولت و حاکمیت نمیبیند یا نشان نمیدهد. مرحله دوم چون نمیبیند و نشان نمیدهد، پاسخی هم بهطور مستقیم نمیدهد. مرحله سوم عملاً با برگزاری تظاهرات به شکل دستگیری نمایندگان یا رهبران مخالفت میکند. بعدازاین تمام مشکلات اجتماعی، اقتصادی، انسانی و فرهنگیای که در تظاهرات مطرح میشود، تعبیر و تفسیر حاکمیت از آنها امنیتی است. اینجاست که فکر میکنم برای ما میتواند درس بزرگ و عمدهای باشد؛ یعنی حاکمیت هر حرکت جامعه مدنی را به حرکتی امنیتی، به حرکتی علیه امنیت تبدیل و تفسیر میکند. چرا؟ برای اینکه دشمنان سوءاستفاده میکنند از این تظاهرات و ادامهاش تولید بینظمی میکند. ادامهاش جامعه را متوقف میکند. دشمنان همین را میخواهند. دشمنی هست ما با او در جنگ هستیم؛ پس از هر حرکت جامعه مدنی در ایران دشمن سوءاستفاده میکند و ما را ضعیف میکند. میبینیم چگونه تظاهراتی که میتواند نماینده حرکت جامعه مدنی باشد، امنیتی میشود. مردم نیازهایی دارند، پیامی دارند و انتظار دارند پیامشان شنیده بشود، با آنها صحبت بشود، گفتمان تظاهرات در حوزه گفتگو بماند؛ اما بهجای اینکه وزیر یا هر شخص مسئولی بیاید و با آنها صحبت کند، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه و سپاه پاسداران جلو میآیند؛ یعنی امنیتی کردن موضوع با دستگیر کردن آنها بهعنوان اینکه دارید به آسیاب دشمن آب میریزید.
این ترکیب متأسفانه به جامعه مدنی ما اجازه رشد نمیدهد. جامعه مدنی همینطور جستهوگریخته اقداماتی میکند. وقتی فشار زیاد شد حرکاتی انجام میدهد؛ ولی به جامعه مدنیای که بتوانیم بر روی آن دموکراسی بگذاریم، نمیرسیم. اینجاست که من تحسین میکنم حدود چهارصد نفر از افراد فعال سیاسی در ایران که اعلامیهای دادند و در آن گفتند از فعالیت سیاسی چه به شکل اصولگرا، چه به شکل اصلاحطلب دست برمیدارند و تلاش میکنند برای برپایی جامعه مدنی. این بینشی است که باید هر چه زودتر همهمان پیدا بکنیم و خودمان را به گفتمان تظاهرات برسانیم. گفتمان تظاهرات حتی اگر بسیار آرام (حتی تظاهرات سکوت) باشد، سبب میشود:
یک بدن ما بیاید بیرون و بدن دیگری را ببینیم، لمس کنیم. حضور داشته باشیم، سخن گفتن ما چه کتبی باشد، چه گفتاری منظم میشود با گفتمان دیگرانی که دوروبر ما هستند. بحث میکنیم در این مورد بهجای اینکه وقتمان را به کار دیگری بگذرانیم. به جامعه مدنی به مشکل خود میپردازیم. سطح دانش و شعورمان به دلیل گفتگو و افزایش بیشتر میشود. تجزیهوتحلیل میکنیم. فردا صبحش یکی تلویزیون را تماشا کرده، یکی مطلبی خوانده، یکی رادیو گوش داده، اینها را به هم ارتباط میدهیم و جامعه مدنی بهتدریج شکل میگیرد. نمایندگانی انتخاب میکنیم. نمایندگان ممکن است سختیهایی بکشند؛ ولی دوباره فعالیت مدنی انجام میدهند. بهتدریج روی جامعه مدنی قوی میشود دموکراسی را بنیاد کرد، نه برعکس. یعنی ممکن نیست دموکراسیای تشکیل شود و بعد جامعه مدنی به وجود بیاید. ممکن است دموکراسی اجازه بدهد گفتمان تظاهرات بیشتر انجام شود؛ یعنی مزاحم نشود؛ ولی ساختار دموکراتیک یا ساختاری که با انتخابات روی کار آمده است (تازه اگر ممکن باشد) نمیتواند جامعه مدنی را بسازد. تظاهرات دورهای میشود برگزار کرد. مثلاً روز شانزده آذر از پیش انقلاب تاکنون به نام روز دانشجو است. در این روز تحرکاتی انجام میشود. این حضور جامعه مدنی است. حضور تظاهراتی است که میتواند بقیه افرادی که در جامعه مدنی فعال هستند را جذب کند. باید مثلاً ماهی یکبار این جامعه مدنی شکل بگیرد. به همین دلیل هموطنانم را تشویق اینجا میکنم برای شرکت در جامعه مدنی. میخواهم قدمی جلوتر بروم. اگر هرکدام از ما روی شبکههای اجتماعی وقت بگذاریم تا مطلبی یا خبری برای دیگران بفرستیم، خیلی مفید است؛ ولی اگر این ارتباط مدنی، ارتباط شبکههای اجتماعی منجر نشود به گفتمان تظاهرات، عقیم میماند. یک سری مطالب را میدانم. در روز حدود پنجاه ویدئو یا نوشته دریافت میکنم. خیلی شناختم افزایش پیدا کرده است. با توجه به اطلاعاتی که گرفتهام تجزیه تحلیل میکنم، با دیگران صحبت میکنم؛ ولی اگر تبدیل نشود به گفتمان تظاهرات، عقیم میماند و حاصلی نمیدهد. تنها راه این است که گفتمان تظاهرات را زنده و پایدارش کنیم. گاهگاه کافی نیست. باید تن و بدن شهروند ایرانی در تظاهرات بگوید و بخواهد. در طولانیمدت ثمر خواهد داد. شاید این راه آخرین برگ حضور مردم ایران برای پاسخیابی به پرسشهایشان باشد.