تاریخ چاپ
خلاصه نگاه روانکاو با دکتر حسن مکارمی: بخش سی و سه ( سرزمین فرهنگی ایران ۳) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ پاریس
متن محتوای ویدیو
نگاه روانکاو (بخش ۳۳): سرزمین فرهنگی ایران
با سلام و درود به هموطنان عزیز و فارسیزبانان گرامی در هرکجای این جهان بزرگ
بحث سرزمین فرهنگی ما ایرانیان را ادامه میدهم. در دو بخش قبلی گفتم کتابی چاپ کردهام به نام نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران که در سال نودوچهار در لندن چاپ شد، حدود پنج سال پیش. سپس سعی کردم به مقالهای به «نام ایران سرزمین فرهنگی ما ایرانیان» بپردازم و در پیشدرآمدی گفتم این نگاه تاحدودی سعی میکند انسانشناسانه و فراسیاسی باشد و به هیچ ترتیب با ایرانپرستی یا شوونیست یا برتری فرهنگی بر فرهنگ دیگر یکی نیست، بلکه بیشتر برای شناخت ارزشهای این فرهنگ است. به گمان فرهنگ ایرانی از قدیم تا امروز بهطور پیوسته آمده، با تمام مشکلات ساخته و حملههایی را که به او شده تبدیل کرده است به ارتباط فرهنگی با فرهنگهای دیگر؛ حتی در مورد سازهای موسیقی ما هم چنین است؛ حتی در مورد نقاشی ما هم چنین است. مینیاتور را گرفتیم از مغولها که مینیاتور نقاشی چینی را آوردند و ما تبدیلش کردیم به مینیاتور ایرانی و هندیها تبدیل کردند به مینیاتور هندی. مهم این است گرفتیم، ادامه دادیم. در خوشنویسی، خطی که از اعراب گرفتیم کوفی بود و بعد نسخ پدید آمد؛ سپس نستعلیق که برای فارسی نوشتن و خوشنویسی در فارسی درست شده بود، ابداع شد و ادامه پیدا کرد. شاید روزی راجع به آن بحث کنیم. میتوان گفت بعد از خوشنویسی چینی شاید بااستیلترین و زیباترین و مجهزترین خوشنویسی، خوشنویسی نستعلیق است. مجهز است. این امکان را دارد بسیار بارور بشود. خطنقاشی داریم یا حتی خطمجسمهسازی که شاید در یک یا دو جلسه در مورد آنها هم بحث و صحبتی بکنیم. به ابعاد فرهنگی ایران هم تا حدی پرداختیم.
ابعاد سرزمین فرهنگی را میتوان در رابطه با مفاهیم دیگری همچون ملت، دولت و کشور بهتر شناخت. سرزمین فرهنگی ایران در یک حجم قرار دارد، نه در یک سطح و خود دربرگیرندۀ فرهنگهای گوناگون و دادوستد و ارتباط میان این فرهنگها است. طبیعتاً در هر رستهای از شناخت انسانی یک سری مفاهیم پایهای داریم و روی این مفاهیم پایهای و ارتباط این مفاهیم با هم است که شناخت پیدا میکنیم. این نوع شناخت را میگویند شناخت ساختاری. شناخت ساختاری یعنی حوزهای که میخواهیم مطالعه کنیم را طوری تعریف میکنیم که در آن عناصری باشند؛ سپس رابطۀ بین این عناصر را تعریف کنیم. ازاینجا با ساختاری مربوط میشویم. خانهای معمولی در نظر بگیریم. این خانه پایههایش آجری هستند یا سنگی یا تیرآهن یا چوبی؛ پس ساختاری اولیه دارد. این ساختار اولیه رابطۀ بین اجزای آن حوزه را تعیین میکند. میگوییم این خانه، نه خانه بغلی، نه آنطرفی، این خانه. در رستهها و دیسیپلینهای علمی هم دقیقاً همینطور است در هر رسته ما مفاهیم اصلی و اولیه و محکمی داریم که روی آنها بقیه مفاهیم را سوار میکنیم. رابطۀ بین این مفاهیم ثابت و شناختهشده، امکان میدهد نگاه ساختاری به آن رسته یا دیسیپلین یا رشته بیندازیم.
حال به مقوله وطن یا مقوله سرزمین بپردازیم. جایی که در آن جوامع مختلفی آمدند، زندگی کردند، رفتند، ماندند، جنگ کردند، دفاع کردند، علم ایجاد کردند و تجربه کردند. چند نوع نام برای اینها داریم. نامهای گوناگونی میگذاریم و اینها را باید دقیقاً تفکیک کرد و صحبت کرد ما کجا هستیم. یکی از دیدهای علمی این است که واژهها و مفاهیم را نبریم، مخلوط نکنیم. واژههای سیاسی را در واژههای استراتژی، واژههای استراتژی را در واژههای مدیریت، واژههای مدیریت را در واژههای حقوق بشری نبریم. هر دیسیپلینی مفاهیم خودش را بیان میکند که رابطۀ بین مفاهیم با هم و رابطۀ این مفاهیم با عناصر و این عناصر با هم ما نگاه ساختاری نامیده میشود. ساختارگرایی را زبانشناس سوئیسی، فردینان دو سوسور، برای اولین بار در ابتدای قرن بیستم مطرح کرد و نگاه بقیه دیسیپلینها و رشتهها، مثل جامعهشناسی و روانکاوی را به سمت نگاه ساختاری برد. وقتی سرزمین فرهنگی ایران را مطرح میکنیم باید توجه کنیم مفاهیم دیگری در کنارش هست. باید آنها را هم بتوانیم تعریف کنیم، بدون اینکه خدشه وارد کنیم به تعریفشان در دیسیپلینها و رستههای دیگر. مفاهیمی که میتوانند در سرزمین فرهنگی ایران جا بگیرند بهتدریج، مثل ملت، دولت و کشور؛ یعنی وقتی ما راجع به ملتی صحبت میکنیم، میتوانیم بگوییم مشخصاتی دارد. مشخصات حداقل امروزه پذیرفتهشدۀ ملت که سرنوشت مشترکی دارند در مقابل ملل دیگر تعریف میکنیم. ملت مجموعهای از انسانهایی است که میتوانند حتی زبان مشترک نداشته باشند؛ ولی بهتر است داشته باشند. زبانها و فرهنگهای گوناگونی دارند که این فرهنگها و زبانها در کنار هم زندگی میکنند. درون یک مرز قرار گرفتهاند و دولتی واحد دارند و در مقابل دیگران، یعنی ملل و دولتهای دیگر، به یک واحد تبدیل میشوند. پرچم یکسانی دارند. نیروی دفاع از خودشان دارند. همدردی و همدلی دارند و در مقابل مشکلات به هم کمک میکنند. اجازه رفتوآمد راحت بین خودشان دارند. درواقع هر ملتی مجموعه انسانهایی است که در سرزمینی زندگی میکنند که ملک مشاع آنها است. به گمان من این راحتترین تعریف است؛ یعنی هر ایرانی بتواند اینجا را ملک مشاع خودش بداند؛ یعنی هر کسی که در ایران متولد شده یا پدر و مادر ایرانی داشته است، هرکسی که علاقهمند است بیاید در ایران زندگی کند و ملیت ایرانی بگیرد؛ تمام مردمی که در سرتاسر این خاک اجازه اقامت دارند باید: اجازه داشته باشند زمینی داشته باشند و خانهای بسازند؛ میتواند افرزندان خود را به مدرسه بفرستند و فرزندانش بتوانند راحت زندگی کنند؛ شغلی داشته باشند؛ ارث بگذارند و ارث بدهند؛ بتوانند به مذهب خودشان و به سنت خودشان روزها و شبها را بگذرانند؛ درنهایت مرز مشترکی، جای مشترکی را بتوانند ملک مشاع خودشان بدانند.ه
هشتاد میلیون ایرانی در مساحتی به وسعت یکمیلیون و ششصد و چهلوهشت هزار کیلومترمربع زندگی میکنند. یک هشتاد میلیونیم آن مال من است؛ البته جای مشخصی نیست، برای همه همینطور است. دولتملت را میتوان اینگونه تعریف کرد: مبنا قرار دادن انسانهایی که ملک مشاعشان سرزمینشان است.
درواقع دنیا این را میپذیرد؛ همانطور که روسیه ملک مشاع آن فدراسیون روسیه است و هیچ شکی کسی نمیکند. اگر از بیرون نگاه کنیم ملت سرزمین را، جا را، مکان را ملک مشاع خودش میداند؛ پس دولت مجموعه مدیرانی است که خدمات میدهد به مردم. ظاهراً باید اینطور باشد. تعریف دولت این است که باید خدمات بدهد به مردم. دولت در خدمت مردم است، انتخاب خود مردم است. باید اینطور باشد و خدمات بدهد. کشور یا مملکت، مملکت ملتی است که در حوزه مرزها ملک مشاع این ملت وجود دارد و دولتی دارد که قرار است به این ملت خدمات بدهد. دولت را خود همین ملت انتخاب کردند یا باید انتخاب بکنند، نمایندگان مستقیم یا غیرمستقیم این ملت هستند. این از دید خارج از آن به شکل یک کشور و یک مملکت دیده میشود. صد و نودودو کشور در جهان وجود دارد.
سرزمین فرهنگی در حجم قرار دارد، نه در سطح. جور دیگری این را توضیح میدهم. اگر نقشه ایران را بگیریم و به آن حجم بدهیم و بیاوریم بالا و به آن بعدی دیگر اضافه کنیم، مثل مکعب، ولی پایههایش درواقع نقشه امروز ایران است، این بعد اضافی نشانه زمان است؛ پس این حجم درواقع زمان هم دارد؛ یعنی در این سرزمین، از شش هزار سال پیش به اینطرف، شواهدی داریم که قدمت شهرنشینی دارد. این تمدن به جهان پیرامون خود هدیههایی ارائه کرده که تا امروز هم هستند؛ مثل مثلاً اختراع پست، اختراع ارتش منظم، اختراع مالیات و اساساً اداره سیستم دیوان. دیوانسالاری ما در این تاریخ هست. این مجموعه دارای فرهنگهای گوناگون است. در داخل، زبانهای مادری گوناگون هستند و این حجم را درست میکنند. جور دیگر هم میشود به این حجم نگاه کرد. تمامی آنچه در حال جوشوخروش است، در ارتباط افراد این جامعه با خودشان، در ارتباط افراد این جامعه با جوامع دیگر، با چهارمیلیونی که خارج از ایران زندگی میکنند، همه اینها در حجمی واحد است. اینگونه نگاه کردن به حجم سرزمین فرهنگی حسنی بزرگ دارد. میتوانیم بگوییم این سرزمین فرهنگی به زندگی ادامه میدهد. وقتی فقط سطح باریکی را در نظر بگیرییم ممکن است نگرانیهایی پیدا بکنیم؛ ولی در طول تاریخ کمی خیالمان راحتتر میشود. آنچه آمده است از درازنای تاریخ گذشته است. طبیعتاً میتواند بازهم ادامه بدهد و این مشعل روشن بماند. خدماتی که به دنیا، به تاریخ بشری، به فرهنگ بشری و به فنآوری بشری هدیه کردیم و خدماتی که گرفتیم، متقابل بوده است. این دیدن به شکل حجم باعث میشود خودمان را هم در حجم ببینیم؛ حتی لذتمان از استفاده از این حجم بیشتر میشود؛ مسئولیت ما همینطور در این حجم بیشتر میشود.
اینجا دربرگیرنده فرهنگهای گوناگون و دادوستد و ارتباط میان این فرهنگها است. غنای دادوستد و ارتباط بین این فرهنگها را نمیشود دستکم گرفت. مثالهای بسیار گوناگونی است که نشان میدهد، این فرهنگ بعضی وقتها با چنگ و دندان، درست مثل شیر ماده که فرزندان خود را میگیرد و میبرد، حفظ شده است. در مقاطعی واقعاً انسان تعجب میکند چگونه رخنه کرده این فرهنگ و چگونه رفته بهجای دیگری و بعد برگشته است. بهعنوان نمونه و بهطور مشخص جامعه یهودیان عزیز ساکن ایران هستند. اینها در قرن پانزده و شانزدهم میلادی توانستند مجموعه موسیقی ایران را که مقداری در خطر بود، منتقل کنند به خارج از ایران، به سمرقند و بخارا. توانستند در آنجا این موسیقی را توسعه بدهند؛ بعد دوباره بازگشت. امروز خوشبختانه در هر خانهای صدای موسیقی یا آواز شنیده میشود. فرزندان یا پدران و مادرانی که هرکدام آلت موسیقیای مینوازند. در تلگرام و اینستاگرام این قطعات کوچک چنددقیقهای که خانوادهای تهیه کردهاند، و تنظیم کردهاند نشاندهندۀ عمق بازگشت موسیقی ایرانی (سنتی، کردی، ترکی، مازندرانی، بلوچ و ...) است. میشود گفت هر فرهنگی در حال نگاه داشت موسیقی است. دستگاههای موسیقی، بهخصوص دشتی، در فرهنگهای محلی و ترانههای محلی بهشدت حفظ شده است. گوشههایش حفظ شده است؛ حتی ظریفی مطرح میکرد آنچه به نام روضهخوانی میشناسیم یعنی با آواز خواندن اشعار مذهبی در مدح ائمه و در بیان فاجعه کربلا، درواقع باعث حفظ موسیقی شده است. دستگاهها را معممین روضهخوان با خودشان آوردند، مداحان با خودشان آوردند و به شکلی در قالب روضهخوانی، آنچه را ممنوع بود به ما رساندند، به وقتی مردم توانستند موسیقی را بگیرند و از آن خود بکنند. این به شکلی حجم سرزمین فرهنگی ایران را نشان میدهد. من کمتر میشناسم فرهنگی که به این شکل، حتی به شکل زیرزمینی، خودش را حفظ کرده باشد. خاطرهای نقل کنم.دعوت شده بودم به جشن دهسالگی استقلال تاجیکستان. در آنجا گفتند دیوانهای حافظ خطیای است. اگر علاقهمند باشید میتوانید بخرید. من پیگیر شدم. توضیح دادند وقتی حکومت عوض شد و بلشویکها به حکومت رسیدند، ظاهراً در مناطق فارسیزبان مشکل بود مردم کتابهای خطی به زبان فارسی داشته باشند. مردم این کتابها را زیر خاک کردند با روشهای بسیار امن. بعد از فروپاشی شوروی این کتابها را از زیر خاک درآوردند. این دیوانهای حافظ هفتاد هشتاد سال زیر خاک بودهاند. همینکه عدهای از فارسیزبانان توجه کرده باشند کتاب خطی فارسی دیوان حافظ تا چه حد ارزشمند است و آن را بهعنوان گنج در زیرزمین دفنش کردهاند تا روزی بتوانند آن را بیاورند بیرون نشان از تلاش برای حفظ فرهنگ است. مثالهای گوناگون دیگری میشود زد که عمدهترین آن به نظر من نگاهداشتن فرهنگ نوروز است. به هر زبان مادری هم در سرزمین فرهنگی ایران صحبت کنیم، ولی در حوزه نوروز هستیم. حفظ حوزه نوروز، حفظ چهارشنبهسوری، حفظ انواع و اقسام آشپزیها در فرهنگهای گوناگون این سرزمین حجم فرهنگیای است که قدمت بسیار زیادی دارد؛ حتی گوشت قورمهسبزی گوشت قورمه بوده است. عشایر غیور ایران وقتی گوسفندی یا بزی میکشتند، گوشتش را خشک میکردند و در پوستش برمیگرداندند تا بتوانند در طول زمستان از آن استفاده کنند و با آن خورشت درست میکردند. به این گوشت قورمه میگفتند. میبینید حتی قورمهسبزی به این دوری میرود. با سبزیای که خشک شده و گوشتی که خشک شده است، میشود خورشت خیلی خوبی تهیه کرد که از گذشته به ما رسیده است.
این تجربه بزرگ حاصل روندی چندین هزارساله است که در ایجاد و رشد میراث فرهنگی آدمی تأثیر بهسزایی داشته است. این روند شامل ایجاد و رشد و گسترش نظام اداری و دیوانی است که از کوروش تا به امروز ادامه دارد؛ همچنین شامل ساختار زبانها و قابلیت و آمادگی این زبانها برای ساختن یا پذیرش واژهها میشود.