تاریخ چاپ
خلاصه نگاه روانکاو با دکتر حسن مکارمی: بخش بیست و سوم (جنبش جلیقه زردها در فرانسه) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان آذر ماه ۱۳۹۷ پاریس
متن محتوای ویدیو
نگاه روانکاو (بخش ۲۳): جنبش جلیقهزردها در فرانسه
با سلام و درود به هممیهنان عزیز و فارسیزبانانی در هر جای این دنیای بزرگ
در نظر دارم جنبش جلیقهزردها در فرانسه را از نگاه روانکاو بررسی بکنم. مصاحبهای شد با من در این مورد در یکی از تلویزیونها. به نظرم میتواند بررسی این جنبش برای ما جنبه آموزشی هم داشته باشد. در ادامه شرح پیدایش جلیقهزردها را مینویسم. سه چهار سال است در اروپا اجباری است که در هر اتومبیلی باید جلیقه زرد باشد تا مثلاً وقتی ماشین در جاده خراب میشود راننده بتواند آن را بپوشد؛ درنتیجه وقتی پیاده میشود بقیه اتومبیلها، بهخصوص در شب، میتوانند او را ببینند. دولت بحثی مطرح کرد به این عنوان که قیمت گازوئیل را از اول ژانویه ۲۰۱۹ زیاد میکند. این مالیات به این دلیل است که در نظر دارد شاگرد خوبی باشد در مقابل آلودگی زمین و اثر گلخانهای. میخواهد به بقیه دولتها و کشورها هم درس بدهد؛ بنابراین باید به سمت کم کردن این اثر گلخانهای برود. یکی از راههایش این است که اتومبیلها بیشتر بنزینی باشند، نه گازوئیلی؛ برای همین مالیاتی بستند روی مصرف گازوئیل تا مردم بروند به سمت خرید اتومبیل تازه و بنزینی. درواقع با مالیاتی که میگیرند، کمک میکنند به کسانی که بخواهند اتومبیل تازه بخرند. به آنها سه چهار هزار یورو کمک میکنند. این اصل قضیه بود. بهتدریج عدهای آمدند اعتراض کنند. این اعتراضها در بستر بزرگراهها یا جلوی سوپرمارکتهای بزرگ بود و میخواستند شب هم بایستند؛ پس برای اینکه دیده بشوند و اتومبیلها مواظبشان باشند، این جلیقههای زرد را پوشیدند. شنبهها تظاهرات در داخل شهرها بود و بقیه روزها جلوی پالایشگاههای بزرگ را میبستند و نمیگذاشتند تانکرها بیایند و بنزین و گازوئیل بگیرند ببرند بدهند به ایستگاههای فروش بنزین و گازوئیل. بههرحال مزاحمتهایی ایجاد میکردند؛ ولی دولت توجه نمیکرد. دو هفته روزهای شنبه تظاهرات آرام کردند. البته این را باید متوجه باشیم در شهرهای بزرگ فرانسه حتی وقتی تظاهرات سندیکا و تظاهرات سیاسی آرام است، عدهای جوان از حومه میآیند و در کنار تظاهرات مسالمتآمیز، شیشه میشکنند و دزدی میکنند از مغازهها. میگویند پلیس هم جلویشان را میگیرد. بعضی وقتها اتومبیل آتش میزنند، حتی اتومبیل پلیس. بازی موش و گربه درمیگیرد همیشه در کنار تظاهرات. مردمی که در تظاهرات هستند یا سندیکاها یا احزاب سیاسی هم گاردهایی تربیت میکنند تا نگذارند این افرادی که میشکنند و دزدی میکنند وارد بشوند. تازگیها عدهای از جوانان راست افراطی به این آشوبگران اضافه میشوند. در شنبه پیش رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، در جلسۀ بیست کشور اول اقتصادی جهان که در آرژانتین بود، شرکت کرد. در پی آن عده زیادی از جلیقهزردها در پاریس و دیگر شهرهای بزرگ تظاهرات کردند؛ ولی تعداد افرادی هم که برای شکستن و دزدی آمده بودند، زیاد بودند، بهشکلی که در تمام روز تقریباً از هشت و نیم صبح تا حدود ده و نیم شب این بده و بستان و شکستن و فرار و آتش زدن ادامه داشت. صحنههایی که انسان میدید، باورکردنی نبود. وقتی اینها به قبر سرباز گمنام حمله کردند یا به طاق نصرت اصلی میدان شار دوگل حمله کردند؛ حتی در زیرزمین موزه، مجسمهها را شکستند و روی خود دیوارهای ساختمان طاق نصرت و سرباز گمنام هم نوشتند. معلوم بود هیچگونه حریمی را رعایت نکردهاند، هیچ جایی را بینصیب نگذاشتهاند. یک نفر از جلیقهزردها هم شدیداً زخمی شد. وقتی دیوار یکی از باغها را مردم کندند، پنجرهای افتاد روی یکی از خانمها که زخمی شد. درکل حدود دویست نفر پلیس و دویست نفر از مردم زخمی شدند. چهارصد نفر هم دستگیر شدند. وضعیتی به وجود آمد که کسانی که می ۱۹۶۸ را دیده بودند، گفتند همان بو را شنیدند، همان فضا را دیدند. البته در قسمت محدودی از پاریس (خیابان شانزهلیزه و خیابانهای اطرافش) مشخص شد مردم واقعاً عاصی هستند. مردم واقعاً به خشونت کشیدهشده کارشان. در این مورد در ادامه دو مطلب را میخواهم روشن بکنم.
مطلب اول اینکه اساساً قانون اساسی فرانسه و ساختار سیاسی فرانسه برای مقابله با تظاهرکنندگانی که در سندیکا، در احزاب و در انجمنهای غیرانتفاعی هستند هیچ وسیله مقاومت و برخورد ندارد. اصلاً در قانون اساسی هیچ امکانی نمیدهند به دولت که بتواند جلوی تظاهرات مردم خودجوش را بگیرد. البته نظام سیاسی فرانسه میتواند با سندیکاها صحبت بکند. خیلی متعادل است ارتباطها؛ حتی حضور سندیکا و امکانات مالی سندیکا امکانش در قانون اساسی است. انجمنها بر اساس قانون ۱۹۰۱ خیلی محکم و متشکل هستند و حقوقشان خیلی رعایت میشود. با آنها میتواند دولت تعامل کند، بدهد، بگیرد. آنها میتوانند اعتصابهای نامحدود انجام بدهند، مثل کامیون دارها، مثل خود قطاربانها و غیره؛ ولی همینکه میرسیم به تظاهرات مردمی به معنی واقعی کلمه که نظم ندارد و کسی نیست تا دولت با او صحبت بکند، نظام سیاسی هیچ کاری نمیتواند بکند، البته تنها کاری که میتواند بکند. نمیتواند اعلام حکومتنظامی بکند. البته الان بحثش هست که شاید این کار را بکند. در حکومتنظامی ارتش میآید و جلوی همه حرکات گرفته میشود که ظاهراً دولت و رئیسجمهور نمیخواهند تا آنجا جلو بروند. چند بار به احزاب مختلف، احزاب راست مخصوصاً، پیشنهاد کردند باید الان اعلام حکومتنظامی کرد. البته اسمش دقیقاً حکومتنظامی نیست. اسمش وضعیت فوقالعاده است. در وضعیت فوقالعاده میشود کارهایی کرد. مظنونها را قبل از اینکه عملی انجام بدهند، می شود دستگیر کرد. الان پلیس اگر بداند انسانی ایستاده اینجا و حتی سنگ هم دستش است نمیتواند کاری انجام دهد؛ ولی عملی انجام نمیدهد. نمیتواند دستگیرش کند. در حالت فوقالعاده، در حالت اضطراری میتواند. بهطورکلی ازنظر ساختاری این مشکل هست. در این یک هفته، از شنبه پیش به اینطرف، دولت و رئیسجمهور تمام تلاششان را میکنند که تمام نیروهای وابسته به جمهوری، مثل سناتورها، نمایندگان مجلس، نمایندگان شوراهای استان و منطقه و شهر را بسیج کنند؛ همچنین سندیکاها و خانوادهها را برای اینکه محصلان دبیرستانها آمدند و دارند آتش میزنند سطلهای آشغال جلوی دبیرستانهایشان را. البته مثلاً وقتی از یک دبیرستان هزارنفری بیست نفر هم باشند کافی است. اما چه کسی پشت این بحران است؟ برای اینکه همه میگوییم این بهدلیل وجود شبکههای اجتماعی است که امکان میدهد همدیگر را خبر بکنند؛ ولی گذشته از شبکههای اجتماعی همه میدانند الان دو قسمت چپ افراطی و راست افراطی به شکلی سازمان خودشان را ارتباطات خودشان را در اختیار جلیقهزردها گذاشتهاند. یکی از اعضای این دو حزب راست افراطی و چپ افراطی کافی است با ده نفر جلیقهزرد تماس داشته باشد، یکی دیگرشان با ده نفر دیگر. وقتی این دو تا عضو حزب دست راستی یا دست چپی با هم در تماساند میتوانند اطلاعات را منتقل کنند. این درواقع در زیر اتفاق میافتد و به رویشان نمیآورند راست افراطی و چپ افراطی که خودشان میآیند برای شکستن. هیچ جا اعلام نمیکنند ما هستیم. وقتی نخستوزیر از یکی از رهبران آنها دعوت کرد روز دوشنبه بیاید صحبت کنند با هم اصلاً نیامد و دیگران را فرستاد. بههرحال تمام رادیوتلویزیون و وسایل ارتباطی الان بسیج شدند، برای اینکه این پیام را برسانند شنبۀ دیگر نیایید در پاریس و شهرهای بزرگ. دولت مالیات روی گازوئیل را حذف کرد و گفت دیگر مالیات دیگری نخواهد گذاشت که مردم بیش از این مالیات بدهند و اضافه کرد مالیات روی ثروت را شاید دوباره بگذارد.
حال مطلب دوم را بشکافیم. زمانی مکرون این بحث را مطرح کرد که مالیات روی ثروت را از بین ببرد. مالیات روی ثروت یعنی علاوه بر مالیات بر درآمد، مالیات غیرمستقیم بر خدمات، مالیات بر خانه و مالیات بر ملک، اگر کسی مالک بیش از یکمیلیون و چهارصد هزار یورو اموال غیرمنقول باشد، به آن هم مالیات تعلق میگیرد. این مالیات را مکرون قطع کرد. حال وقتی بحث کمتر مصرف کردن گازوئیل و حفاظت از محیطزیست و اثر گلخانهای باشد، مردم عادی که اتومبیل و تراکتور برایشان وسیله کار است، وسیله بردن فرزندانشان به مدرسه است، باید مالیات بر گازوئیل را بپردازند؛ ولی کسی که بیش از یکمیلیون و چهارصد هزار یورو ثروت دارد، معاف شده است؛ به همین دلیل از دید مردم مکرون رئیسجمهور افراد ثروتمند است؛ پس این مشکل هم اضافه شد بر مشکل اول. بحران به آنجا رسید که مردم گفتند اساساً قدرت خریدشان کم است؛ درنتیجه اعتراض را بردند به این سمت که باید کاری کرد قدرت خرید بالا برود. این بحث اساسی و پایهای شد. الان دولت و رئیسجمهور، پلیس و ... تلاش میکنند فعلاً جلوی خشونت را بگیرند تا بعد بتوانند جلیقهزردها را آرام کنند و برگردانند به خانههایشان. کار سادهای نخواهد بود؛ برای اینکه بسیاری از ناراضیان یا بازنشسته هستند یا بیکار و چون کاری ندارند میتوانند شب و روز بایستند بیرون و مانع بشوند از حرکت در شاهراهها یا جلوی کارخانهها و مراکز خرید را بگیرند. دهقانان و کارمندان هم هستند که میتوانند بعد از ساعت کارشان دوباره ملحق بشوند به گروهها. عملاً فضای خنده و تفریح و آتش روشن کردن و شب ماندن خودش سرگرمی میشود. مقداری هم عقده دل خالی میشود.
آینده نامعلوم است. واقعاً شنبه پیش رو چه خواهد شد؟ خیلی مشخص است نخستوزیر و دولت و رئیسجمهور مقدار زیادی قدرتشان، حضورشان ضعیف شده است و تا بتوانند دوباره موقعیتشان را بیابند مقداری کار خواهد داشت. شاید دیگر آبرفته به جوی بازنگردد. ولی اما چرا این قصه را به این شکل برای شما روشن کردم؟ وقتی کمی فکر میکنیم میبینیم درست است در دموکراسی هستیم، اما دو نکته مهم وجود دارد. شاید در بخشی دیگر راجع به این دموکراسی صحبت کنیم. دموکراسی لایههای مختلفی دارد که همه لایهها، هم افقی، هم عمودی، در فضای دموکراتیک به هم کمک میکنند؛ بهشکلی که اگر یکی از لایهها کار نکرد، لایههای دیگر هستند. این به معنی واقع کلمه مردم هستند که جامعه را میگردانند. آن چیزی که من سیوپنج سال زندگی کردم همین را نشان میدهد؛ ولی در همین دموکراسی باز هم دو نکته مهم و بزرگ را مشاهده میکنیم. یکی اینکه مردمی که به ستوه میآیند و فشار بر آنها بیشازحد میشود، به هیچکس اعتماد نمیکنند، نه به نمایندگان مجلس، نه به شورای شهر، نه به شهردار، نه به احزاب، نه به سندیکاها، نه به انجمنها. خودشان مستقیماً میآیند در صحنه. این درس بزرگی است؛ یعنی بیداری و آگاهی و درواقع حضور اجتماعی، حضور در جامعه مدنی. حضور هر فرانسوی بهعنوان شهروند بهشکلی است که باوجود همه این امکاناتی که وجود دارد و هر فردی میتواند اعتراض کند، ولی روش و راه دیگری هم هست که در هیچ جای قانون و نظام سیاسی نمیگنجند. هر فرانسوی آزاد است که در صورت تشخیص خودش جلوی ورود و خروج تانکرهای حامل نفت و بنزین و گازوئیل را بگیرد و پلیس هم نمیتواند آنها را جابجا کند. این دو تا نکته بسیار آموزنده است. پلیس نمیآید سراغ اینها و آنها هم به خودشان اجازه میدهند آن کار را انجام دهند. عملاً میبینیم تعداد زیادی از پمپهای بنزین ذخیرهشان تمام شده است.
این حرف به گمان من برای شهروندان و هموطنان عزیز من و فارسیزبانان خیلی درس سنگین و بزرگی است. میتوانیم به شهروندانی تبدیل بشویم که نهتنها عضو جامعه مدنی باشیم، بلکه بتوانیم بهوقتش اعتراض کنیم. دوستان فرانسوی ما همانکه جلیقۀ زرد پوشیده و ایستاده در سرما یا جلوی آتش و بزرگراه را بسته است ممکن است عضو سندیکا باشد، حتماً عضو حزب است، حتی ممکن است نماینده شهرداری باشد، نماینده شورای شهر خودش یا شورای ده خودش باشد؛ ولی کافی نمیداند، بااینکه خودش رأی داده به نمایندگان مجلس، به نمایندگان سنا هم نمایندگان مجلس رأی میدهند؛ پس آنها هم غیرمستقیم انتخابشدۀ مردم هستند. خودش رأی داده به رئیسجمهور و وزرا هم معمولاً کسانی از نمایندگان انتخاب میشوند. هرکسی در صحنه سیاسیاجتماعی دستی دارد، بهگونهای نماینده مردم است؛ ولی کافی نیست. هر شهروندی به خودش این اجازه را میدهد، مستقیماً بیرون بیاید و مستقیماً حرفش را بزند. میگوید حاضر نیست قدرت خریدش کم بشود، مشکل داشته باشد و دولت به مشکل گازکربنیک بپردازد و بخواهد مالیات را روی دوش مردم بگذارد؛ بلکه دولت باید روی دوش افراد ثروتمند بنشیند و از آنها بگیرد. این درس بزرگی است. اینجاست که میشود گفت به معنی واقع کلمه مردمسالاری در سطوح مختلف وجود دارد:
سطح اول، مردمسالاری برای انتخاب؛
سطح دوم، مردمسالاری برای شرکت در انجمنهای غیرانتفاعی؛
سطح سوم، از همه مهمتر وقتی است که هیچکدام از اینها جواب نداد و فشار زیاد شد، مردم با حضور فیزیکیشان میآیند جلو و اعتراض میکنند.
خاطرهای میگویم و این بخش را ختم میکنم. بهتازگی، بعد از شنبه، رادیوتلویزیونها کسانی از همین جلیقهزردها (نمیگویند ما نماینده هستیم برای اینکه ساختاری ندارد) که حاضرند صحبت کنند، میآورند در بحثها. با دیدن این بحثها متوجه شدم چقدر انسانهای بافرهنگ و بادانشی هستند. وقتی مقابل نماینده مجلس یا سناتور یا خبرنگارها نشستهاند و بحث میکنند، دیدم چقدر مطلعاند و چقدر خوب میتوانند دفاع بکنند از ایده افزایش قدرت خرید. چقدر خوب میتوانند این ایده را به مسئله اساسی و اولیه جامعه تبدیل کنند.