طبقه بندی شده در خبر

فیلم های طبقه بندي شده در در روان پژوهی: آینده علوم انسانی

تاریخ چاپ  

خلاصه در روان پژوهی با دکتر حسن مکارمی: بخش سی و نه (آینده علوم انسانی) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان, بنیاد آزادی اندیشه و بیان مرداد ماه ۱۳۹۸ پاریس

متن محتوای ویدیو


در روان‌پژوهی: آیندۀ علوم انسانی

با سلام و درود به همگی هم‌میهنان، فارسی زبانان، دوستان و آشنایان دور و نزدیک.

سی و نهمین برنامۀ در روان‌‌پژوهی را با سخنی چند دربارۀ آیندۀ علوم انسانی آغاز می‌کنم. علوم انسانی واقعاً برای بشریت مهم است و بخشی از شناخت‌‌های متمرکز و خالص شدۀ انسانی است که بر زندگی روزمرۀ همۀ ما تأثیر دارد.

علوم انسانی برای ما چون زمینی بارور برای گیاهان است. گندم که می‌‌کارید، زمینی که هست، آبی که به آن می‌‌دهید، کودی که می‌‌دهید و توجهی که می‌‌کنید تا از آفت مبرا باشد و در نهایت به محصولی می‌رسید که برای بشریت نیاز حیاتی است. علوم انسانی نیز همین نقش را برای انسان دارد. پس آیندۀ آن، رشد آن و جهت آن برای همۀ ما مهم است.

هر چه بیشتر جلوتر برویم، هر چه که علوم انسانی را وسیع‌‌تر کنیم و دیسیپلین‌‌ها و میدان‌‌های علوم انسانی بازتر شوند، هر چه مطالعات بین‌رشته‌‌ای در علوم انسانی بیشتر شود به نفع بشریت است. از طرفی دیگر هر چه جلوتر برویم برخورد علوم انسانی با انواع شناخت‌‌های دیگر شدیدتر و قوی‌‌تر می‌‌شود. به این دلایل به گمان من گاه گاه نگرشی هر چند کوتاه بر آیندۀ علوم انسانی ضروری است.

طبیعتاً آن چه به روان‌پژوهی و روان‌شناختی مربوط می‌‌شود پاره‌‌ای از علوم انسانی است که از یک طرف با علوم اجتماعی و انسان‌شناسی، روان‌پزشکی قوم شناسانه سر و کار پیدا می‌‌کند و از طرفی با علوم پزشکی، سلامت و بهداشت انسان یا سلامت و بهداشت روان که قسمتی از روان‌پژوهی است. به همین دلیل می‌‌توانیم بگوییم که روان‌پژوهی می‌‌تواند حتی شاخصی برای بررسی علوم انسانی باشد؛ چرا که از یک طرف با دنیای تن و بدن و علوم پزشکی سر و کار دارد و از طرف دیگر با علوم اجتماعی و انسان شناسی. 

با این توضیح مختصر که سعی کردم زمینه را روشن کنم که چرا علوم انسانی مهم هستند و پیشرفت و اهمیت یافتن علوم انسانی چه شاخصی به ما می‌‌دهند. همچنین اجمالی گفتم که چه برخوردی به‌وجود می‌آید بین مجموعۀ علوم انسانی و مجموعه باورهای قبل از علوم انسانی؛ یعنی قبل از این که ما شناخت روی خود را به حوزۀ آکادمیک و دانشگاهی بکشانیم و آن را به شکل متدودیک در بیاوریم. اگر با این مقدمه به آیندۀ علوم انسانی بنگریم، به چند امتیاز دست پیدا می‌کنیم. ابتدا اینکه در علوم انسانی،مثل همۀ علوم، از ترجمۀ رایگان و بسیار مفید شبکه‌‌های اجتماعی، گوگل و دیگر نرم افزارها استفاده می‌‌کنیم؛ یعنی نرم افزارها به ما کمک می‌‌کنند که علوم انسانی مرز زبان‌‌ها را رد کند، به شکلی که هر دانشی، هر یافته‌‌ای به‌سرعت و به‌آسانی به زبان دیگر برود. هر یافته‌‌ای در هر جای دنیا در این شبکه می‌‌رود، از مرزهای ترجمه عبور می‌‌کند، و به زبان دیگر در می‌‌آید. این شرایط یکی از عوامل موثر حرکت، پیش‌روی و درخشش عمدۀ علوم انسانی است. از طرفی طبیعتاً آنچه به تحقیق در علوم انسانی مربوط می‌‌شود، آنچه به داده مربوط می‌‌شود در هوش مصنوعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. یعنی هوش مصنوعی از داده‌‌های بزرگ big data دانش می‌‌سازد و به‌نحو دیگری علوم انسانی را با یک هجمۀ قوی به جلو می‌‌برد. 

پس نه تنها به‌سرعت مرزهای زمان و زبان شکسته می‌‌شود بلکه هوش مصنوعی اطلاعات بزرگ را به علم و دانشی تبدیل می‌کند که می‌توان روی آنها تحقیقاتی را انجام داد. البته گاهی از هوش مصنوعی می‌توان سوء استفاده کرد اما اگر هشتاد درصد هم مفید باشد باز هم به نفع بشریت است. فکر می‌‌کنم یکی از تلویزیون‌‌ها به نام یورو نیوز که با گوگل قرارداد دارد هر هفته بر اساس مناطق مختلف دنیا آماری می‌‌گیرد مبنی بر اینکه چه پرسش‌هایی برای مردم اولویت داشته است. مثلاً در زمان عروسی یکی از اعضای خانوادۀ سلطنتی انگلیس، بیشترین پرسشی که کاربران اینترنت از گوگل داشتند نام کسی بود که قرار بود وارد خانوادۀ سلطنتی بشود.

پس تحقیقات علوم انسانی می‌تواند از این این اطلاعات زیاد و بزرگ big data در سطح وسیعی استفاده کند. از طرفی تمامی فیلم‌‌ها، فیلم‌های مستند، فیلم‌های روزمره از اوضاع زندگی، تصاویر ضبط شدۀ دوربین‌های شهری و چیزهایی از این دست کار مطالعات علمی، آمارگیری، نتیجه‌گیری از حرکات و وقایع انسانی را خیلی راحت می‌‌کند

پس علاوه بر پیروزی بر مسأله زبان و زمان در علوم انسانی، مجموعۀ این علوم به ما در زمینۀ هوش مصنوعی کمک می‌کند تا استفاده از داده‌های بزرگ Big data علم و دانش بسازیم. همچنین می‌توان روی فیلم‌هایی که از خصوصی‌‌ترین قسمت زندگی انسان‌ها، شوخی‌‌ها، حساسیت‌‌ها، گریه‌‌ها، غم‌‌ها و خنده‌‌ها ساخته می‌شود و همه می‌‌توانند ببینند تحقیق کرد. از طرفی رشد فیلم مستند در سال‌های اخیر بر پایۀ علوم اجتماعی، انسان‌شناسی و توپولوژی زاویۀ دیگری را پیش ما گشوده که می‌‌توانیم بگوییم از آن راه انسان‌شناسی خیلی پیشرفت کرده است. خوشبختانه در ایران هم بسیاری به فیلم مستند توجه دارند. به هر حال در زمانه‌ای هستیم که علوم انسانی به دلایلی مانند: ترجمه با استفاده از نظام‌‌های داده پردازی، زمان سریع رساندن یک مقاله، رفت و آمد آن به دلیل ارتباطات نامه‌‌ای، ایمیلی و داده‌های بزرگ big data،گوگل و فیسبوک که می‌‌توانیم از آنها استفاده کنیم و همچنین فیلم‌‌هایی که می‌‌توانیم تهیه کنیم، از زمان و زبان عبور کرده و همین امر سبب شده شبکه‌‌ها و زیر شبکه‌‌های علوم انسانی تقویت و حوزۀ وسیعی در علوم انسانی گشوده شود.

البته ایجاد فضای بین رشته‌ای را نباید از یاد برد. در سال‌های اخیر محققان بین رشته‌‌ای کارهای بزرگی انجام داده‌اند. اگر نگاه کنیم علم را می‌‌توانیم به‌شکل ستون‌‌هایی در کنار هم فرض کنیم و رشته‌‌های افقی‌ای که این ستون‌ها را به هم مرتبط می‌کنند را علوم بین رشته‌ای به حساب بیاوریم. علوم بین رشته‌ای در تحقیقات خود از عوامل پایه‌ای علوم استفاده می‌کند و در نهایت خود به رشتۀ جدیدی تبدیل می‌شود و این پروسه همچنان ادامه می‌یابد و بر گسترۀ علوم انسانی می‌افزاید. 

این گسترش سریع علوم انسانی همیشه در برابر جهان‌‌بینی‌‌هایی قرار می‌گیرد که از گذشته می‌آیند و هیچگاه به‌روز نمی‌شوند و به عبارتی ایستا هستند. مانند مذاهب و سننی که در یک منطقه‌‌ای از دنیا جا گرفته‌اند و پیروان فراوانی دارند. این جهان‌بینی‌ها جزء سنت و زندگی روزمرۀ پیروان‌شان شده است. ویژگی ذاتی این جهان‌بینی‌ها عدم تغییر است؛ یعنی میانه‌ای با نو شدن ندارند. حال باید گفت این سرعت گسترش علوم انسانی و این درجا زدن جهان‌بینی‌ها برای انسان امروزی دوگانگی ایجاد می‌کند. البته این شرایط دوگانه تنها مختص ایران نیست، هر چند در ایران متبلور و فشرده شده است. به عنوان مثال باورهای روحانیون شیعه، که در سال‌های متمادی تدوین و منظم شده‌اند. البته قسمتی از این باورها را باید پنهان و حذف کنند، اما قسمت‌‌هایی از آن را نیز تبلیغ می‌‌کنند و نمایش می‌‌دهند. 

یک نظام عقیدتی، نظامی است که مجبور است با زبان گذشته خود بسازد و زندگی کند زیرا عملاً برای او ممکن نیست که به ارزش‌‌های علوم انسانی امروز که با سرعت در حال گسترش است تمسک بجوید. حال مسأله‌ای که پیش می‌آید این است که اگر قدرت باورمندان و دسترسی آنها به وسایل ارتباط جمعی یا جامعه مدنی زیاد باشد قطعاً مانع گسترش علوم انسانی در آن جامعه‌ای می‌شوند که تحت سیطرۀ همان جهان‌بینی‌های ایستا و تاریخ گذشته است. سخن آخر اینکه در این زمانه ما شاهد تقابل دو نیروی متضادیم؛ یکی علوم انسانی و زیرشاخه‌های آن که به‌سرعت در حال گسترش‌اند و دیگری جهان‌بینی‌های ایستا که از قضا در برخی از کشورها سلطۀ سیاسی هم دارند.