تاریخ چاپ
خلاصه نگاه روانکاو با دکتر حسن مکارمی: بخش سی و یک ( سرزمین فرهنگی ایران ۱) تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان فروردین ماه ۱۳۹۸ پاریس
متن محتوای ویدیو
نگاه روانکاو (بخش ۳۱): سرزمین فرهنگی ایران ۱
با سلام و درود به هموطنان گرامی و پارسیزبانانی
در این بخش به قسمتی از آخرین کتاب چاپشدهام در لندن میپردازم. به گمانم در این قسمت پس از بحث حوزه نوروز یا سرزمینهای حوزه نوروز بد نباشد بحث سرزمین فرهنگی ایران را مطرح کنم. کتاب به نام نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران در ۱۳۹۴ در لندن چاپ شد. بحثی است روی ایران که درواقع جمعبندی نگاهی است که به سرزمین فرهنگی ایران دارم، نگاهی قرن بیست و یکمی؛ یعنی نگاهی در اوج گسترش فرهنگ در فضای مجازی. چهار میلیون ایرانی خارج از کشور از فرهنگ بهرهورند. متوسط دانششان دیپلم بهعلاوه دو سال دانشگاهی است. از هر دو نفر، یکی مدرکی فراتر از کارشناسی دارد. این مجموعه چهارمیلیوننفری درواقع میشود گفت وصلاند به سرزمین فرهنگی ایران بهوسیله فضای مجازی؛ یعنی امروزه درجایی قرار گرفتیم، در ابتدای قرن بیست و یکم که سرزمین فرهنگی فقط به مرزهای فرهنگی دولتملت ختم نمیشود، دولتملتی با واحد پول مشخص، ارتش مشخص، مرزهای پذیرفتهشدۀ بینالمللی مشخص، حاکمیت مشخص و نظام دولتی مشخص که نامش ایران است؛ اما امروزه سرزمین فرهنگی ایران از این خیلی فراتر میرود. نگاه من به آن سرزمین فرهنگی است که در در فضای مجازی است. میتوانیم بگوییم این فرهنگ دارد زندگی میکند. ریشهاش در فرهنگ ایرانزمین است؛ ولی توانسته خودش را منتقل بکند، به طرق مختلف، در مکانهای فرهنگی مختلف. به دلایل نوع حکومت طی چهل سال گذشته در برخی مناطق درون ایران این فرهنگ کمتر از فرهنگهای دیگر جلوه میکند؛ ولی ورای آن میبینیم این فرهنگ در خارج از ایران، بهویژه در حوزه فرهنگی نوروز گسترده است؛ حتی در کشورهایی مثل هند و پاکستان گذشته از دانشگاههایشان که بخشهای ایرانشناسی و آموزش زبان فارسی دارند، میبینیم اشعار فارسی در خیلی از ترانههای آنها وجود دارد و در زبان اردو بسیاری از واژههای پارسی وجود دارد. طبیعتاً افغانستان نصفش تاجیکها هستند که فارسی زبان مادریشان است و پشتوها هم عمدتاً فارسی را میدانند و صحبت میکنند. تاجیکستان هم زبانش فارسی است. ایرانیانی که در چهارصد سال گذشته به اماکن متبرکه شیعیان در عراق مهجرت کردهاند هم در خانه فارسی حرف میزنند. فضای بزرگی است این فضایی که فرهنگ ایرانی در آن گسترش پیدا کرده است.
حال با توجه به فضای مجازی و با توجه به اینکه در دانشگاههای معتبر جهان ایرانیان توانستهاند نفوذ کنند این حوزه بسیار گستردهتر هم شده است. بخشهای شناخت فرهنگ ایران در دانشگاهها خیلی معتبر و فعال است. هر دو سال همایشی برگزار میشود که تمام پژوهشگران فعال درزمینه فرهنگ ایران دور هم جمع میشوند و بحثهای مختلف و مفیدی انجام میدهند. نشریات مختلفی هم درمیآید در حوزه فرهنگ ایران. خارج از کشور مردم سعی میکنند فرهنگ را حفظ کنند و به دیگران منتقل کنند. تقریباً در تمام شهرهای بزرگ دنیا کلاسهای آموزشی وجود دارد. مشاهده کردهام فارسیزبانان دور هم جمع میشوند و بهشکلی فرهنگ نهتنها زبان، بلکه نتایج فرهنگی را هم گسترش میدهند؛ مثلاً سینمای امروز ایران بهعنوان پیامی فرهنگی در دنیا جا باز کرده است. خوشبختانه ایرانیان هم اشراف دارند بر این نکته و سعی میکنند این سینما را بیشتر و بیشتر بشناسند. شناساندن این سینما به مردم جهان لایۀ دیگری از همین سرزمین فرهنگی ایران است. در این سرزمین فرهنگی است که فیلمها شناخته میشود. تعبیر من از موفقیت سینمای ایران در جهان این است که امروز سینماگرانی میسازند که مایه فرهنگیشان مایه فرهنگی ایرانی است. در این فرهنگی و زبان مایه صنایع شعری است؛ حتی در نثر هم صنایع شعری حاکم است. سینماگران ایرانی توانستند این صنایع شعری را، این نگاه شعری را، این نگاه ایجازی را، این نگاه استعارهای و تمثیلی را به هستی که در در میلیونها شعر زبان فارسی وجود دارد، ببرند جلوی دوربین. وقتی شعری را ترجمه کنید تمام صنایع شعری از بین میرود؛ چون صنایع شعری وابسته است به دال، یعنی تصویر صوتی نه مفهوم پشتش؛ به همین دلیل است که در سینما و جلوی دوربین توانستند این صنایع شعری و اندیشه همراه با آن را ببرند جلوی دوربین و موفق بودند. پس آنجا هم سرزمین فرهنگی ایران است. میبینیم روزبهروز نقاشان ایرانی حتی تابلوهایشان در حراجهای بزرگ، در کشورهای شیخنشین جنوب خلیجفارس، حتی در لندن و نیویورک، با قیمتهای خیلی خوبی فروخته میشود.پس این سرزمین فرهنگی مجازی حجم پرجوشوخروشی است با هشتاد میلیون نفر داخل، چهار میلیون مهاجر و ... . مثلاً در روسیه در شهر پترزبورگ میبینیم در قسمت مطالعات فارسی به دلیل اینکه ایرانیانی که از ایران رفتند به آنجا بالاخره خودشان را وصل کردند به فرهنگ زبان مادریشان، فرهنگی که در آن رشد کردند، فرهنگ حوزه نوروز و آن را گسترش دادند. در چهل سال گذشته گذشته در تمام دنیای غرب هم چنین بوده است. دخترخانمی از رومانی آمده بود فرانسه تا درس بخواند. برای من تعدادی کتاب آورد که به زبان فارسی در رومانی چاپ شده بود. این دخترخانم در بخش فارسی یکی از دانشکدهها آموزش دیده بود و خیلی علاقهمند بود. میگفت در آنجا آموزش فرهنگ فارسی خیلی رایج شده و مردم علاقهمندند به این فرهنگ. علت اصلی موج حرکت ایرانیان بافرهنگ به کشورهای مختلف جهان است.
برگردم به کتاب نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران. ما ایرانیان و ایران امروز تیتر دوم کتاب است. فصل اول اساس و بنیادش این است: «سرزمین فرهنگی ما ایرانیان چیست؟»
فصل بعدی: «ما ایرانیان از نگاهی دیگر است.»
در آنجا بازنگریای پیشنهاد میکنم برای تصویر ما ایرانیان از خودمان. چه تصویری برای خودمان داریم؟ بحث دیگر هم «ضرورت دوبارهنگاری تاریخ ایران برای ایرانیان» است. نشان میدهم پراکندگی که از شناخت تاریخی خودمان داریم باعث ضعف ما شده است.
وقتی این کتاب چاپ شد، تعدادی از دوستان چنین خرده گرفتند: «اگر فرهنگ ما اینچنین است که تو مینمایی، چرا ما اینگونه میزیم که میبینیم؟»
همچنین: « با توجه به این مطلوب کردن و آرمانی کردن سرزمین فرهنگی ایران چگونه است که در زندگی این هشتاد میلیون مبانی اخلاقی بسیار ضعیف و ضعیفتر میشود و مشکلات زندگی روزمره برای مردم سنگینتر میشود و خشونت مردم نسبت به هم بسیار بیشتر است و مهربانی ذاتی دارد از دست میرود؟ چگونه تناقض این دو را تفسیر میکنید؟»
فکر کنم فرصت مناسبی است به این ایرادها پاسخ دهم قبل از اینکه جلوتر بروم. سرزمین فرهنگی ما ایرانیان به همان قدمت و غنایی است که گفتم؛ ولی متأسفانه لایه باریکی (خوشبختانه باریک) مشکل وجود دارد. ما مثل مردم مصر نیستیم که امروز با فراعنهای که سه هزار یا هفت هزار سال پیش زندگی میکردند هیچ نسبتی ندارند. فردی مصری که الان کار میکند در حفاریهای باستانشناسی در جنوب قاهره، هیچ رابطهای با ابژهها و اشیایی که از آن زیر درمیآید، ندارد ازنظر فرهنگی. فرهنگی کاملاً عربی و اسلامی است. ازنظر دین و مذهب و ضربالمثل و سنت و رفتار و کردار و اعیاد و غیره هیچ ارتباطی ندارد. درصورتیکه ما این ارتباط را با سرزمین فرهنگی خود داریم. هنوز با شهر سوخته خرابههای جیرفت، قلعه بم، تخت جمشید، شوش، مدائن و تمام آنچه تاریخ گذشته ما است در ارتباطیم. فرهنگی ممتد داریم. باوجوداینکه چندین بار حمله به ما شده است، مهاجمان را جذب خودمان کردیم و از غنای آنها استفاده کردیم و توانستیم خلوص ذاتی فرهنگ را که در اسطورههایمان و در ساختار زبانمان هست، حفظ کنیم. میشود گفت تنها فرهنگی است که بین گذشتۀ زبانش و زبان امروزیاش رابطهای تنگاتنگ وجود دارد. بین پهلوی و فارسی میانه و فارسی دری امروز رابطۀ تنگاتنگ ساختاری پیوسته وجود دارد؛ ولی متأسفانه فرهنگی به این غنا و بزرگی در لایه کمی از این هشتاد میلیون عمیق شده است. تنها وظیفه ما این است که برای بهداشت این فرهنگ، به داشتن آن، برای گسترش و توسعه آن باید ببریمش بین آن هشتاد میلیون و کاری کنیم در نسلهای بعدی تا آنجا که ممکن است تعداد بیشتر و بیشتری این فرهنگ را داشته باشند، این فرهنگ را بشناسند. آنوقت به قول استادم اسلامی ندوشن میتوانیم بگوییم ایران دوباره میتواند به جهان، فرهنگی بارور پیشنهاد کند و ارائه دهد. امروز هستهای وجود دارد، مایهای وجود دارد، در یک جایی این فرهنگ دارد با تمام فشارهایی که به او میآید زندگی میکند و این لایه، گذشته از خود فرهنگ، گذشته از نوروز باستانی که در هر روستایی وجود دارد، در فضای مجازی هم وجود دارد. این باعث شادمانی است؛ ولی وظیفه همه ما است، برای شناختن و شناساندن و زنده نگه داشتن این فرهنگ کاری انجام بدهیم، جدای از نظامهای حکومتی و نظامهای سیاسی. متأسفانه در شرایط حاضر دسترسی فرهنگدوستان، دوستداران فرهنگ ایرانی و ایرانشناسان به شکل عمیق به وسایل ارتباطجمعی در داخل ایران خیلی کم است؛ ولی خوشبختانه در خارج امکانات زیادی وجود دارد. پیشنهاد میکنم طرحی داشته باشیم که آن را اصل کنیم. اصل بر این باشد که از تمام امکانات خارج از کشور در فضای مجازی استفاده بکنیم برای شناختن و شناساندن و زنده نگه داشتن این فرهنگ. وقتی این کار را انجام بدهیم خودبهخود مشکل گسترش فرهنگ حل میشود و باعث میشود بهجایی برسیم، به قول دوست شاعر ما که تنها مذهب ایرانیان ایران باشد. اگر میخواهیم به آنجا برسیم باید بقیه مذاهب و بقیه جهانبینیها نتوانند خودی و غیرخودی بکنند. هر جهانبینی و مذهبی را حاکم بکنیم میگوید فقط من؛ درنتیجه عدهای خودی میشوند، همان کسانی که به آن فرهنگ، به آن مذهب به آن جهانبینی اعتقاد دارند و بقیه غیرخودی میشوند. درد و مشکل و مصیبت و رنجی که در عرض چهل سال گذشته بر ما وارد شده همین فقط است. اگر این فقط برداشته بشود، چشمان همه ما باز بشود به فرهنگ نورانی ما، مشکل حل میشود. آنجا که چشمبند هست ما از هم جدا میشویم. چشمبند چند میلیون را از بقیه جدا میکند، نهایتاً پنج میلیون نفر را جدا میکند از هفتادوپنج میلیون نفر دیگر. این خودی و غیرخودی تمام امکانات مالی، امکانات زندگی روزمره و ... را در اختیار آن پنج میلیون خودی و هشت میلیون افراد فرصتطلب که در هر حکومتی در هر جای دنیا هستند، میگذارد. فرصتطلبانی هستند بدون اینکه اعتقاد داشته باشند، به سمت کسانی که قدرت را در دست دارند، میروند. برای اینکه میخواهند زندگیشان را بکنند، میدانیم امروزه در کشورهایی که مبانی دموکراتیک ندارند، اگر ده درصد مردم بهعلاوه اسباب قدرت، بهعلاوه امکانات جمعی و وسایل ارتباطجمعی را با هم جمع کنید، اگر ده درصد مردم، بهعلاوه دولت، (امکانات نظام دولتی)، بهعلاوه امکانات ارتباطجمعی (روزنامهها، کتابها، رادیوتلویزیون حتی اماکنی که مردم دور هم جمع میشوند مثل مساجد و ...) را جمع کنید، دیگر احتیاجی به سازندگی و آبادانی ندارید. همینها میتوانند حکومت را بگردانند. نمونههای بسیار زیادی در دنیا است. پاکستان میگردد؛ زیرا ده درصد مردم، بهعلاوه نظامیانی که تنها واحد زنده قدرتمند پاکستان هستند تمام امکانات را دارند. میگویند همه دولتملتها یک ارتش دارند، در پاکستان یک ارتش است که دولتملت دارد. تقریباً مصر هم همینگونه اداره میشود. منظورم بیشتر این است که توجه بکنیم به داخل خود ایران. «نگاهی به ایران امروز» سومین فصل کتاب است
نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران حدود دویست صفحه است و بحثی است درباره سرزمین فرهنگی ما ایرانیان. بگاهی به ایرانین از زاویهای دیگر است. سه زیربخش دارد به شرح ذیل:
ضرورت و اهمیت بازنگری در تصویر ما ایرانیان از خودمان؛
ضرورت دوبارهنگاری تاریخ ایران برای ایرانیان؛
خشونت و روان ما.
فصل سوم به این میپردازد که در این چهل سال چگونه خشونت روان ما را کمی آزرده کرده است. این فصل نگاهی به ایران امروز است. نگاهی راهبردی به بهداشت و روان است. نگاهی به افسردگی و ریشههای افسردگی است. نگاهی به حاکمیت در ایران امروز است و زیرفصلی دارد به نام «نگاهی به کتاب نظام اقتصادی و امنیت ملی» که آقای حسن روحانی با کمک چهار نفر از همکارانشان نوشتهاند. همین چهار نفر هسته اصلی دولت امروز را ساختهاند. کتابی استراتژیک است. شاید اولین بار است در تاریخ ایران رئیس دولت قبل از اینکه رئیس دولت بشود، نگاهی استراتژیک و راهبردی داشته است به آینده ایران. من این زیرفصل را طی چهار مقاله قبلاً در گویانیوز نوشته بودم. مبحثی دیگر انتخابات و مفهوم نمایندگی است و بحثی هم در دو فصل در مورد حقوق بشر شده است. دو نکته مهم حقوق بشر در ایران یکی خاوران است و یکی تداوم اعدامها است. خوشبختانه میشود گفت تمام مدافعین حقوق بشر فعالیتشان در چهل سال گذشته ثمر داد و سال پیش بهطور خیلی گستردهای از اعدامها کم شد. درواقع اعدامهایی که به دلیل مواد مخدر اعمال میشد، دارد تعدیل میشود. این را نتیجۀ تمام تلاش مدافعین حقوق بشر میدانم.
در همینجا بحث درباره نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران را میبندم. امیدوارم در بخشهای بعدی نگاه روانکاو بتوانم راجع به هر فصل این کتاب بیشتر سخن بگویم.