تاریخ چاپ
کمترین درد فریادی است از دوردست.
آواز مرغکان بپاخاسته گوش میخراشد.
آنچه را که نمیتوان دید، خواهی شنید،
ناشنیدنیها را لمس میکنی،
و زبان به کاری پنهان میآید.
دو روزی ما را امان است،
چه خواهیم کرد؟
دوست داشتن، دوست داشتنِ دوست داشتن...
بخشیدن، جستجو، یافتن، برپاداری چون قانون حیات...
پایان نیافتن...
چه خواهیم کرد؟
دو روزی ما را امان است.
سنگی تنها از دیوارهی بلند زندگی...
برگی تا پاییز مرگ...
یا گلی شکوفا، با نامی دیگر: «درخشان نوری...»
دو روزی ما را امان است.
چه خواهیم کرد.
حسن مکارمی ۲۰۰۸ فرانسه