تاریخ چاپ
دمِ نسیم پاک سحر بازدم مهر میجوید.
مستی؛ پروانه وار، در بازی دست و پای ما خود مینماید.
گویاترین ترانهی هستی، تپش دلها را ندا بر میدارد.
روز همگانی مردم بر خورشید گشوده میشود:
گره دستان بر یکدیگر، یادآوری است از درازای زایشی همیشگی.
و در چنین واحهای، زندگی تن به پرواز میسپارد.
رؤیای دور، در خیال همگان نام مییابد.
آینده خندان بر گذشته مینگرد:
و نام در گوش مردمان افسانهی دیروز میگردد؛
و نام برهرچه هست میتابد.
و نام برهرچه که نیست سایه میافکند.
مردمانِ مست، این سبک پروازانِ صبحدمان،
با بالهای نام، از دوردستهای پرواز در میگذرند:
تا روز بینامی، آنجا که:
دم نسیم پاک سحر بازدم مهر میجوید.
حسن مکارمی ۲۰۰۸ فرانسه