چوپانی در دوردست

تاریخ چاپ  

در واژه‌های فراوانی نوربارانند،

چشم‌های بسته گشوده می‌شوند،

و ابرهای تاریکی در بازی رفت و آمدند.

واژه‌های پراکنده، سبزینه‌های زایندۀ مردمی،

در گردنه‌های فروزنده‌ی نورمی‌پیچند،

و در غبار میانه‌ی سنگ‌های آسمانی سرمی‌گردانند.

نور- واژه‌ها، دوگانه‌های یگانه دم و وادم مرا می‌پوشانند.

به هوا نیازی نیست.

نور – واژه‌ها مرا می‌ربایند.

بازگشت من در آن سنگی است که سالیانی پیش از این،

نام خود را بر نوری نهاده است،

تا خود را در چشمان واله‌ی چوپانی در کویر رها کند.

چوپان بوی مادرانه‌ی سبزینه‌ها را دوباره می‌شنوند:

«من واژه‌ی – نورم».

 

حسن مکارمی , فرانسه , ۲۰۰۳