تاریخ چاپ
مهربازیِ من در تنهایی اندام تو جان میگیرد.
و دلبازیچههای دیگری در آسمان ناز تو میخوانندم.
گرفتارِ آن آواز دور رسم، که پژواک ترانهی تنهایی ماست.
تو به دورتر از ماهِ من خیال پرواز داری.
واژگانی برازنده خالی میانِ ما را پر میکنند.
و چون بلور دلشکستهای،
بر پوستههای ندانستهی ما شک میپراکنند.
اندام تو به واژههای در راه، مهربانی میبخشد،
و تنهایی مرا جان...
حسن مکارمی , فرانسه , ۲۰۰۴