تاریخ چاپ
خدایگونه تنهاییام را نوشداروی، مرگ است.
توانمندی در دل و نیاز در انتهای انگشتان،
جایروب نگاهم در آشفتگی کهکشان سرگردان
و آوای رفتگان در کنارهی خواب شنواییام خاموش.
اینگونه در آبهای پنهانِ زمین میچرخم:
پایکوبی شبانهام بیداری ماهیان،
و واژگان مردمان با بالهای پروانگانِ سپیده
چگونه تختهبند هستی را با «نبود» رنگ توان کرد؟
و چگونه نوشتههای آیندگان را باز توان خواند ؟
از ماه سخن بگوییم،
که در پنجرهای شکسته میگرید.
از ماه سخن بگوییم.
حسن مکارمی , فرانسه , ۲۰۰۴