هرگز نرفته‌ایم

تاریخ چاپ  

بارگاهِ زندگیِ زندگان

                         بی‌گشادن سخنی

آشناتر از آب و هواست.

دانسته‌های ما در انباری به بزرگنای همه حیات پنهان است.

روزی نقب در نقب

از این همه تاری یگانه برپا خواهد شد.

تاری که در گذر خویش،

راه کهکشان خواهد گشود

دل تاریکی ژرف در ژرف نخستین را می‌شکافد

تا به آنسوی رسد.

آن روز، زندگی در قله‌ای است،

با سیب و درخت و کبوتر و من و کودک،

با ذره‌های بی‌نام و زمین‌های نیامده.

چرا که هرگز نرفته‌ایم.

دوباره باز خواهم گشت.

چرا که هرگز نرفته‌ایم.

 

حسن مکارمی ۲۰۰۷ فرانسه