حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

شعر : ترانه روانکاو

تاریخ چاپ  

، بگو با من تمنای دلت را
بگو با من تمام مشکلات را
بگو با من همه حرف دلت را

 که من سنگ صبورم،
که من هم درد نورم،
که من گوشم، سکوتم.

 که درمان دل تو ،
که درمان دل من،
همین درد دل ماست

 

حسن مکارمی۲۰۱۱

شعر : ژرفنای جهان

تاریخ چاپ  

به ژرفنای جهان است این نگاه پیری من

به پیری همه هستی‌ است این ندای در من من

به جان جوانی است این امید تازه من

به مهر و به مستی است این دو روز مانده من

حسن مکارمی۲۰۱۱ 

شعر : نشانی خانه ما

تاریخ چاپ  

از غرب ، 

ظهر خانه ما در سر راه هند ،
از باغ شاه می گذرد.
در شرق ما ،
شهر رقص بازی می کند.
در شمال،
شهر های دانش اند.
و در جنوب ، سرازیری پاریس.
ما در کوچه چکاوکان زندگی می کنیم

حسن مکارمی۲۰۱۱

شعر : تو منی

تاریخ چاپ  

و تو کلید واژه  کلام منی،

پیش از هر بامداد     

و تو افق دریافت حیاتی ،
و چون صداقت تفاهم یگانه و تنها

و تو زمانه ای با بازی روز و شب.
 در تهی دو اندیشه پرواز خواستنی. 

و تو مادری در پنهان رویا های کهکشانی ما،
پدری در  آغاز  حرکت حیات،
خواهری با دستان عطوفت و ترانه ،

برادری با گرمی جنگلی از سرو و ترانه.

و تو منی پیش از تولد گندم .

حسن مکارمی۲۰۱۱