تاریخ چاپ
رهآوردِ هستیهای دوردست،
در زخمهی سازهای فردا،
به دست افشانیهای بیپایانِ خویش میاندیشند.
کودکانِ امید، جوانههای پرسشهای خفته را،
کنجکاوانه مینگرند،
و دیوارهای گلی خانههای ندبه با نخستین باران بهاری
فرو میپاشند.
آینده رنگ خورشید میگیرد،
گذشته شانههای ستبر خویش را،
به گذر فردا وا مینهد
مردان سینههای تنگ از هوای دست نایافتنی پر میسازند،
و زنان دستان مهربانی بر چشمان نیمهبازشان میسایند.
جهان تازه گشوده میشود.
نشانهای از آنسوی بازآمده است.
و این بار مرگ را فراموش کرده است.
نواز سازهای فردا به گوش میآید
جهانی تازه گشوده میشود
و مرگ فراموشی آغاز میگردد.
حسن مکارمی , فرانسه , ۲۰۰۶