حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

شعر : هم‌مهری

تاریخ چاپ  

ای دو چشمت دخترانی گل به دست

ای نگاهت دامن خوش‌بوی دشت

ای فراخوان تو در جان چون الست

آمدی یا آمدم از آمدن افشرده است.

 ۲۰۰۲  حسن مکارمی

شعر : تندیس‌گوی

تاریخ چاپ  

من سراب خستگی را «گِل» کنم

ناله‌های تشنگی را «دل» کنم.

من نشان بی‌خودی در «سر» نهم

دردهای بی‌دلی را «جان» کنم.

 ۲۰۰۲  حسن مکارمی

شعر : همیشه بوده‌ام

تاریخ چاپ  

نمی‌زیم،

جای تهی خویش را پُر می‌کنم.

با پرسشِ نگاه، با پیامی پنهان،

مرا می‌جویند،

آنگاه، باز می‌گردم و

جای تهی خویش را پر می‌کنم.

هر بار جهانی تازه در لابلای درزهای فشرده آغوش می‌گشاید.

با نوری ساده، با هوایی فریبا،

نچشیده شیرینی سفر،

باز می‌گردم و،

جای تهی خویش را پر می‌کنم،

چنانکه گویی،

همیشه بوده‌ام.

 

 ۲۰۰۲  حسن مکارمی

شعر : نیم، نیم

تاریخ چاپ  

ترانه خوان نیم، نگاره‌گر نیم،

چشمم، دهانم، واژه‌ام.

تنهایی آغاز راهی بی نشان

گردم، غبارم، ناله‌ام.

 

 ۲۰۰۲  حسن مکارمی