حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

تا انتهای صبح ندانستن،

تا شام بیداری یاران خفته ام،

تا عصر خلوت عشق های گرم،

تا ساعت نوید بهاران،

تا لحظه خامشی قلب حادثه،

تا آخرین نشانه بودن ،

تا ظهر صادق پهنای خستگی،

آری، چنین با خود و با توام.

آی آدم هزارخانه در هزار سال!

تو حرفی از دلی.

آری ، تا انتهای صبح ندانستن ،

تا شام بیداری یاران خفته ام،

ای آدم هزارخانه در هزار سال!

تو حرفی از دلی.

حسن مکارمی

پاییز ۱۳۹۸ - ۲۰۱۹پاریس

به دعوت سرکار خانم الهام حامدی و برای ویژه نامه ایشان در این شماره نشریه سخن , مطلب کوتاهی نوشته ام :

"نگاهی دیگر بر نقشهای درونی خانم الهام حامدی "

"تا دیر نشده به سراغ تابلو ها بروید."

به ژرف حرکتی چون نقش آفرینی باز گردیم. و همزمان به ژرفنای شکل گیری روان آدمی. به رابطه تنگاتنگ میان این دو "دست آورد انسان شدن"، جایی به قدمت ۴۵۰۰۰ سال پیش. شاید در این فاصله باشد که بتوان سخنی در مورد تلاش نقش آفرینی که هم از مجرای نظری و هم از راه چشم و دست بدن و دل خسته کردن ، سعی در شکافتن " پیرامون آدم وار" خود و ما دارد.

نخست آنکه داروین با نگاه ساختارمند خود به تکامل رسید و شبکه سه میلیاردو هشتصد میلیون ساله حیات را ، از باکتری تا آدمی زاد رسم کرد.

دانستیم که جنین آدمی از شکل گیری تا آماده شدن برای دیدار مهر با هر دو معنای خود، خورشید و عشق مادرانه، تمامی مراحل تک یاختگی تا دو زیستی و رسیدن تاانتهای پریمات ها را طی می کند و با آمدنش نیز از چهار دست و پا رفتن تا ایستادن و راه رفتن و دویدن..

سپس فروید به شکل گیری روان ما پرداخت و‌پیدایش و رشد آن، از تولد تا شهروندی, را هم پایه ی پیدایش و شکل گیری تدریجی بشریت دانست. که سخن گفتن کودک دو ساله را چون نیاکان ما پانصد هزار سال پیش و یا شمارش تا رقم سه کودک سه ساله را چون پدرانمان در صد هزار سال پیش و یا آمادگی کودک شش ساله را از هر فرهنگ ، معادل پدرانمان در هفت هزار سال پیش معرفی کرد.

۴۵۰۰۰ سال پیش انسان قد علم کرد ، قامت افراشت ، نشان دست خویش بر عمق غار ها نهاد و این آغازی شد بر ثبت حالش برای آیندگان. خود و جهان پیرامونش در کمتر از ۴۰۰۰۰ سال نقش نگاری کرد و در این میان نزدیک ترین دوستانش چون گاو و اسب و آهو تا مخوف ترین دشمنانش ، چون شیر و خرس را با دقتی بی نظیر ، از صحرا و دشت به محل سکونت و معبد ستایشش کشاند.

۲۰۰۰۰ سال دیگر می بایست تا انسان ، نخست بدن خود با سر پرندگان و سپس نمادی از بدن با سر خود را رسم کند. چرا؟ به همین سادگی که نیاکان ما بر یکپارچگی بدن و روان و حضور خویش اشراف نداشتند. این اشراف به تدریج حاصل شد و درست در شکل گیری روان کودک نیز رخ می دهد.

کودک پس از آنکه از مرحله تار دیدن و وارونه دیدن و بی رنگ دیدن می‌گذرد ، بتدریج تکه پاره هایی از بدن مادر و بدن خود و اجسام را تشخیص می دهد, آن هم به گونه ای درهم.

و همین جاست که در مرحله آیینگی و در مقابل آینه, بدن مادر و تصویر مادر و تصویر اضافه ای در آیینه می بیند و باب حضور « من یکپارچه» پس از مادر یکپارچه گشوده می شود.

اینجا مرز اجسام و بدن ها خود می نمایانند و ابتدای مرحله نمادپردازی و نامگذاری و سخن گفتن از «من» آغاز می شود. نماد پردازی جایی که تنها آدمی را در آن راه است.

و نقش پردازان چنین مسیری را دوباره از انتها به ابتدا پیمودند : از امپرسیونیست ها ، «دوران محو دیداری » ، تا کوبیسم « رابطه زمان و مکان شکنی» تا سورئالیسم « خیال انگاری» تا آبستره پردازی « فرم شکنی» .

با چنین پشتوانه نظری به راحتی می توانید به نقش های آفریده شده نقاش، سرکار خانم الهام حامدی, انسان جستجوگری در درون خویش ، ساعت ها بنگرید و همزمان سخنانش را بشنوید:

«در مجموعه ی جدیدم كه هنوز نمایشگاهي نشده است، بدن قطعه قطعه و متلاشی به عنوان بخشي از طبيعت بيجان، محور اصلی این مجموعه است. در این آثار از انساني كه نسبت به جهان پیرامونش جهت گیری ميكند، خبری نیست. كما اينكه دیگر سرِ انسان، به عنوان شاخص هايي از تفکر كاربردی ندارد. به عبارتي ما شاهد حضور صرفاً فيزيكي بدن در تداخل با اشيا هستيم. گاه عناصر طبيعت و انسان طوری آميخته و استحاله شده كه در برابر نمادسازی مقاومت مي كند و توضيح ناپذیر ميشود. نگاهِ نقاش به تابلو، نگاه یك كودك به مادر است و مادر متشکل از قطعه هايي از طبيعت بيجان، بدن مادر، بدن كودك و شاید حتي پاره هایي از بدن دیگران است. انسان متلاشي كه هميشه در توهم و اضطراب به وحدترسيدنِ تکه های خویش است و لذت و رنج در كشاكش هم، این قطعه شدگي را به پیشواز مرگ ميبرد. در مجموعهی پيش رو، فروپاشیدگی آدمي به تصویر کشیده شده است؛ هرچند هنوز مسخ شده اند و اعضای بدن به هيبت يك شي در نيامده اند. اما در مجموعهی جدید اعضای بدن تفاوتي با اشياء پيرامون خود ندارند و بدن آدمي را همچون ابژهای در كنار دیگر ابژه ها قرار مي دهد. در مجموعهی جدید سعي كردم تا سردرگمي و بيچارگي و رها شدگي جامعه و بي تفاوتي انسانها را ترسيم کنم.» .

حالا تا دیر نشده به سراغ تابلو ها بروید و با آنها دوباره متولد شوید.

دکتر حسن مکارمی

روانکاو ، پژوهشگر پاریس تابستان

مهر، فردوس، زندگی

تاریخ چاپ  

جان ناخواسته‌ی خویش بر فردوس دلساخته باخته،

ره‌آورد دورترین فرزند زمین را در جان کاشته،

شعله‌های نورافشان مهر و زندگی را در سر پرورانده.

با پای ضربان دل کوچک‌ترین یادگار،

تا اوج خیال دریافت‌های پنهان،

تا ژرف ندیدن،

تا فراسوی شنیدن،

تا نهایت لمس،

تا تلاش هوای مانده در دورافتاده‌ترین رؤیا،

تا جان باختگی،

پی‌گیر، ساده، بی‌نیاز:

به جستجوی آن پرسش نیامده دل بستن...

چنین است فردوس دلساخته‌ی من.

چنین است مهر سرپرورانده‌ی من.

چنین است ضربانِ پی‌گیر زندگی.

حسن مکارمی فرانسه , ۲۰۰۶

صدای سخن عشق برنامه ای مشترک از خانم زهرا شمس، آقایان منوچهر تقوی بیات و حسن مکارمی
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان, بنیاد آزادی اندیشه و بیان مهر ماه ۱۳۹۸ پاریس

کتاب نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران: گفت و گو با حسن مکارمی در مورد کتابش بخش دوم

سرزمین فرهنگى ما، هم زمین و كوه و آسمان و دریاست و هم جامعه و "مردم رفته و مانده" و هم همۀ فرهنگ شفاهى و كتبى ما، باورهاى گوناگون مذهبی (شیعه، سنى، اسماعیلى، زرتشتى، مسیحى، یهودى، بهایی،...)، سنگ نوشته ها، كتابهاى خطى، آثار باستانى، تمامى زیرساختارها، پلها و بنادر، منابع طبیعى و معدنى و غناى طبیعت، حیات وحش و همۀ گیاهان و درختان دور و نزدیك، همۀ قناتها و رودخانه ها، همۀ زبانهاى منسوخ شده و همۀ زبانها و لهجه های زنده مثل كردى و تركى و بلوچى و لرى و عربى ...، همۀ شیوه هاى تولیدى و صنعتى و هنرى و صنایع ظریفه و سنتها و رقصها و بازیها و اعیاد و جشن نوروز. همۀ اعتبار و ارزش نام فرهنگى ایران در حجم این سرزمین فرهنگى نهفته است..

حضور فرهنگى ایران در هزاره­ها و انعطاف و تعامل و همزیستى آن با حتی فرهنگهای مهاجم، به ما این امید را مى­دهد كه "جوهرى در این فرهنگ زنده است كه چنین پیوسته جاریست". مى­توان حفظ و ارتقاء و رشد و گسترش و توسعۀ این فرهنگ را در سرزمین فرهنگى ایران، با حفظ احترام به تنوع فرهنگها، زبانها، سنتها و باورهای مذهبی که در این موزاییک زندگی می­کنند، جزو اهداف راهبردی اساسی قرار داد. اگر راز همبستگی اجتماعی و ملی را در پیگیری چند هدف راهبردی در هر جامعه بدانیم، با قرار دادن ارزشمندی سرزمین فرهنگی در ایران، در کنار عدالت اجتماعی، حفظ و احترام و اجرای مفاد اعلامیۀ حقوق بشر و حفظ و ارتقاء حسن روابط همجواری و انسانی با دیگر سرزمینها، می­توان امیدوار بود که از شمول توافق عمدۀ نیروهای سیاسی و جامعۀ مدنی در داخل و خارج مرزهای ایران بهره­مند شویم.

ایران سرزمین فرهنگی، هماهنگی و توافق در عمل، در نظریه و فرهنگ و آنچه که ریشه در هزاره­ها دارد، را بر دیگر عوامل همبستگی ملی مرجح می­داند، لذا می­تواند به عنوان عامل اساسی همبستگی ملی در طولانی مدت و در طول نسلهای موجود و آینده کارگر باشد. می­توان بسادگی امیدوار بود که در طی نسلهای آینده و پس از آرام شدن منطقۀ خاورمیانه، نزاعهای باورمداران به سه مذهب یکتا گرا و اختلافات داخلی آنها، و نیز نزاعهای بین­المللی بر مبنای سودجویی از منابع طبیعی نفت و گاز... فروکش کند و اتحادی از انسانهای آزاده بوجود آید که در قالب فرهنگهای نیاکان خود و در جوار یکدیگر، چون واحدهایی که امروزه در مناطق دیگر جهان وجود دارند، زندگی کنند. و چرا نه که اتحادیه ای از کشورها یا سرزمینهای فرهنگی- اقتصادی با حفظ رعایت کلیۀ مفاد اعلامیۀ حقوق بشر بوجود آید؟

اگر آن روز را آرزو می­کنیم، روزی که می­تواند نه تنها منطقه را به سوی صلح و سازندگی و باروری هدایت کند، بلکه باعث شکوفایی و غنای تنوع فرهنگهای چند هزار سالۀ منطقه گردد، می­بایست از هم اکنون عامل همبستگی درونی هر جامعه را فرهنگ - و آنچه به ما مربوط می­شود، سرزمین فرهنگی ایران- قرار دهیم. هیچ حرکت جمعی سیاسی- اجتماعی انسانی پیروز نخواهد شد مگر آن که اهداف راهبردی آن حرکت از لحاظ نگرش تاریخی درست باشد، یا بهتر بگویم در مسیر تاریخی- فرهنگی – انسانی، حرکت کند. همانگونه که دستکم در چندین ده هزار سالۀ اخیر زندگی هموسپین نشان داده است. مسیر تعالی فرهنگی، شاید گاه به مدت زمان کوتاهی مختل شده و یا حتی به عقب برگشته باشد، ولی هیچگاه مسیر کلی شکوفایی خود را رها نکرده است.

چاپ اول کتاب «نگاهی دیگر به سرزمین فرهنگی ایران» نوشته حسن مکارمی توسط اچ‌اند‌اس مدیا منتشر شده است. نسخه چاپی این کتاب را می‌توانید از فروشگاه‌های#آمازون و مراکز مجهز به دستگاه چاپ اسپرسو در امریکای شمالی، اروپا، آسیا و استرالیا تهیهکنید. نسخه الکترونیک کتاب از طریق فروشگاه گوگل بوکز ارائه شده است