بوسه آخر بر سر ، باز هم جنگی دیگر ، من‌دیگر اشکی ندارم آقای اردغان…

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ  

تا انتهای صبح ندانستن،

تا شام بیداری یاران خفته ام،

تا عصر خلوت عشق های گرم،

تا ساعت نوید بهاران،

تا لحظه خامشی قلب حادثه،

تا آخرین نشانه بودن ،

تا ظهر صادق پهنای خستگی،

آری، چنین با خود و با توام.

آی آدم هزارخانه در هزار سال!

تو حرفی از دلی.

آری ، تا انتهای صبح ندانستن ،

تا شام بیداری یاران خفته ام،

ای آدم هزارخانه در هزار سال!

تو حرفی از دلی.

حسن مکارمی

پاییز ۱۳۹۸ - ۲۰۱۹پاریس