نگاهی دیگر بر نقشهای درونی خانم الهام حامدی

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ  

به دعوت سرکار خانم الهام حامدی و برای ویژه نامه ایشان در این شماره نشریه سخن , مطلب کوتاهی نوشته ام :

"نگاهی دیگر بر نقشهای درونی خانم الهام حامدی "

"تا دیر نشده به سراغ تابلو ها بروید."

به ژرف حرکتی چون نقش آفرینی باز گردیم. و همزمان به ژرفنای شکل گیری روان آدمی. به رابطه تنگاتنگ میان این دو "دست آورد انسان شدن"، جایی به قدمت ۴۵۰۰۰ سال پیش. شاید در این فاصله باشد که بتوان سخنی در مورد تلاش نقش آفرینی که هم از مجرای نظری و هم از راه چشم و دست بدن و دل خسته کردن ، سعی در شکافتن " پیرامون آدم وار" خود و ما دارد.

نخست آنکه داروین با نگاه ساختارمند خود به تکامل رسید و شبکه سه میلیاردو هشتصد میلیون ساله حیات را ، از باکتری تا آدمی زاد رسم کرد.

دانستیم که جنین آدمی از شکل گیری تا آماده شدن برای دیدار مهر با هر دو معنای خود، خورشید و عشق مادرانه، تمامی مراحل تک یاختگی تا دو زیستی و رسیدن تاانتهای پریمات ها را طی می کند و با آمدنش نیز از چهار دست و پا رفتن تا ایستادن و راه رفتن و دویدن..

سپس فروید به شکل گیری روان ما پرداخت و‌پیدایش و رشد آن، از تولد تا شهروندی, را هم پایه ی پیدایش و شکل گیری تدریجی بشریت دانست. که سخن گفتن کودک دو ساله را چون نیاکان ما پانصد هزار سال پیش و یا شمارش تا رقم سه کودک سه ساله را چون پدرانمان در صد هزار سال پیش و یا آمادگی کودک شش ساله را از هر فرهنگ ، معادل پدرانمان در هفت هزار سال پیش معرفی کرد.

۴۵۰۰۰ سال پیش انسان قد علم کرد ، قامت افراشت ، نشان دست خویش بر عمق غار ها نهاد و این آغازی شد بر ثبت حالش برای آیندگان. خود و جهان پیرامونش در کمتر از ۴۰۰۰۰ سال نقش نگاری کرد و در این میان نزدیک ترین دوستانش چون گاو و اسب و آهو تا مخوف ترین دشمنانش ، چون شیر و خرس را با دقتی بی نظیر ، از صحرا و دشت به محل سکونت و معبد ستایشش کشاند.

۲۰۰۰۰ سال دیگر می بایست تا انسان ، نخست بدن خود با سر پرندگان و سپس نمادی از بدن با سر خود را رسم کند. چرا؟ به همین سادگی که نیاکان ما بر یکپارچگی بدن و روان و حضور خویش اشراف نداشتند. این اشراف به تدریج حاصل شد و درست در شکل گیری روان کودک نیز رخ می دهد.

کودک پس از آنکه از مرحله تار دیدن و وارونه دیدن و بی رنگ دیدن می‌گذرد ، بتدریج تکه پاره هایی از بدن مادر و بدن خود و اجسام را تشخیص می دهد, آن هم به گونه ای درهم.

و همین جاست که در مرحله آیینگی و در مقابل آینه, بدن مادر و تصویر مادر و تصویر اضافه ای در آیینه می بیند و باب حضور « من یکپارچه» پس از مادر یکپارچه گشوده می شود.

اینجا مرز اجسام و بدن ها خود می نمایانند و ابتدای مرحله نمادپردازی و نامگذاری و سخن گفتن از «من» آغاز می شود. نماد پردازی جایی که تنها آدمی را در آن راه است.

و نقش پردازان چنین مسیری را دوباره از انتها به ابتدا پیمودند : از امپرسیونیست ها ، «دوران محو دیداری » ، تا کوبیسم « رابطه زمان و مکان شکنی» تا سورئالیسم « خیال انگاری» تا آبستره پردازی « فرم شکنی» .

با چنین پشتوانه نظری به راحتی می توانید به نقش های آفریده شده نقاش، سرکار خانم الهام حامدی, انسان جستجوگری در درون خویش ، ساعت ها بنگرید و همزمان سخنانش را بشنوید:

«در مجموعه ی جدیدم كه هنوز نمایشگاهي نشده است، بدن قطعه قطعه و متلاشی به عنوان بخشي از طبيعت بيجان، محور اصلی این مجموعه است. در این آثار از انساني كه نسبت به جهان پیرامونش جهت گیری ميكند، خبری نیست. كما اينكه دیگر سرِ انسان، به عنوان شاخص هايي از تفکر كاربردی ندارد. به عبارتي ما شاهد حضور صرفاً فيزيكي بدن در تداخل با اشيا هستيم. گاه عناصر طبيعت و انسان طوری آميخته و استحاله شده كه در برابر نمادسازی مقاومت مي كند و توضيح ناپذیر ميشود. نگاهِ نقاش به تابلو، نگاه یك كودك به مادر است و مادر متشکل از قطعه هايي از طبيعت بيجان، بدن مادر، بدن كودك و شاید حتي پاره هایي از بدن دیگران است. انسان متلاشي كه هميشه در توهم و اضطراب به وحدترسيدنِ تکه های خویش است و لذت و رنج در كشاكش هم، این قطعه شدگي را به پیشواز مرگ ميبرد. در مجموعهی پيش رو، فروپاشیدگی آدمي به تصویر کشیده شده است؛ هرچند هنوز مسخ شده اند و اعضای بدن به هيبت يك شي در نيامده اند. اما در مجموعهی جدید اعضای بدن تفاوتي با اشياء پيرامون خود ندارند و بدن آدمي را همچون ابژهای در كنار دیگر ابژه ها قرار مي دهد. در مجموعهی جدید سعي كردم تا سردرگمي و بيچارگي و رها شدگي جامعه و بي تفاوتي انسانها را ترسيم کنم.» .

حالا تا دیر نشده به سراغ تابلو ها بروید و با آنها دوباره متولد شوید.

دکتر حسن مکارمی

روانکاو ، پژوهشگر پاریس تابستان