حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر
شراب کوروش، فراتر از شراب: حرکتی در طرفداری
 
فراتر از ادای احترام به ایران باستان، تولید محدود این شراب, نماد حرکتی است در مقاومت. با انقلاب اسلامی، باغ انگور هزار ساله ریشه کن شد، نوشیدن شراب ممنوع و بخشی از تاریخ ایران در سرزمین مادری اش خاموش شد. مسرور می خواهد این شراب را به ابتکاری ستیزه جویانه تبدیل کند.

صلح می‌خواهم

تاریخ چاپ  

صلح می خواهم.
من صلح می خواهم و سوختنی بدون درد،
جانم‌ پذیرای هجرانی دیگر نیست،
و فراق را به دورترین شاخه صنوبر ،
حواله خواهم داد.
من صلح می خواهم و خوابی بدون‌جای،
روانم در آسودگی سن و سالم ،
پر و بال می زند،
و تنم در همه عطر های میهنم ،
به دنبال صبح می گردد.
من صلح می خواهم و فردایی پر نشاط و سازنده،
و زنان و مردانی که به چشمانم باور بیاورند:
که من صلح می خواهم و دانشی که جهان بسازد ..
من صلح می خواهم ،
صلح.
حسن مکارمی.
فرانسه بهار ۱۴۰۰

ولی نیامد…

تاریخ چاپ  

تقدیم به صدها انسان شریف و همراهی که در نیم قرن گذشته رفتند تا کرامت آدمی را ارج بگذارند و دیگر باز نیامدند.
ولی نیامد…
گفت و گفت…
همه ی ظرف ها را که شستم می آیم..
گفت و گفت …
همه درها را که بستم می آیم..
هر چه منتظر ماندیم نیامد.
ظرف ها همه پاک بودند و درها همه بسته ،
ولی نیامد…
کارتن خواب ها،
قبر خواب ها،
قلندران ‌بی جا و بی مکان،
عاشقان واله و شیدا :
نه ظرفی دارند و نه دری.
گویی آن شب رفت ، در آخر آن شب رفت:
تا ظرف بی ظرفان شود،
تا در بی دران شود.
هنوز صدایش در انتهای هر شب از آشپزخانه می آید:
همه ظرف ها را که شستم،
همه در ها را که بستم ،
می آیم.
حسن مکارمی
فرانسه بهار ۱۴۰۰
دخترم ، شورا خانم به من هدیه دادند، شعر را ترجمه‌ کردند و من را شاد.
Ma fille Chowra Khanom m’a fait un cadeau elle a traduit ce poème.
Mais il n'est pas venu
Il dit et dit encore
Quand j'aurai lavé toute la vaisselle, je viendrai
Il dit et dit encore
Quand j'aurai fermé toutes les portes, je viendrai
Nous n'avons cessé d'attendre, mais il n'est pas venu
Toute la vaisselle était faite et toutes les portes fermées,
Mais il n'est pas venu
Ceux qui dorment dans les cartons
Ceux qui dorment dans les tombes
Les Qalandars sans lieux ni espaces
Les Amoureux et les passionnés
N'ont ni vaisselles ni portes
Il semble que cette nuit-là est passée ; à la nuit passée, il est parti
Pour devenir la vaisselles des gens sans vaisselle
Pour devenir la porte des sans portes
Dans la cuisine, au fond de chaque nuit, on peut encore entendre sa voix
Quand j'aurai lavé toute la vaisselle,
Quand j'aurai fermé toutes les portes,
Je viendrai.
مکارمی
France Printemps 2021