حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

شعر : در زمین ما

تاریخ چاپ  

در زمین ما,
با شادی,
مرگ جهادگران را می شمارند.
و در پنجره ی پیش روی,
کبوتری,
گلدانهای کوچک را حفاری می کند.
گویی دانه ای گندم پنهان است.
سنت هستی مرگ نیست.
جهاد گران بیهوده می جنگند.
زندگی پیروز است.
گندمها زمینهایشان را دوست دارند,
و کبوتران تخمهایشان را و
مردمان واژه هایشان را .
من ترا دوست دارم ,
هان ای عشق.

حسن مکارمی
پاریس , پاییز ٢٠١٤

شعر : مرا نوازش کن

تاریخ چاپ  

مرا در درون نوازش کن
نه با دستانت
نه با کلامت
نه با نگاهت
مرا در درون نوازش کن
بیا و فکر ساده برگ پاییزی را با من قسمت کن
مرا در درون نوازش کن

حسن مکارمی
پاییز ٢٠١٤

شعر : ترانه آفتاب

تاریخ چاپ  

 

سعدی به دل چنین گفت
" یا آفتاب رویی یا رو به آفتابی "
بر ما ببین چسان رفت
با آفتاب رویی همراه آفتابیم
دلخنده های مهر است بر جان و رخ نشسته
با عاشقان همدل , همراه آفتابیم
این نور آفتابی , عشقیست بر دل ما
برگیست بر تن ما
بر ما ببین چسان رفت
با آفتاب رویی همراه آفتابیم

 

حسن مکارمی
٢٠٠٩ پاییز

شعر : های های , هی هی

تاریخ چاپ  

 

بنگر مرا دیوانه ام,

منگر مرا افسانه ام,

من منگ و گنگ و رفته ام,

از من مگو , آواره ام.

حسن مکارمی
پاریس , پاییز ۲۰۱۴