حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

لغات کلیدی استفاده شده: "شعر"

(poème) مردی عاشق است

تاریخ چاپ  

به انتهای دیدار می‌رسم، آرام و جهان تمام می‌شود. چون شقایقی تنها و تندخوی بازی ابرها را می‌کاوم. با بازگویی خواب‌هایِ نیامد. به انتهای دیدار می رسم، آرام. ایستاده در پشتِ ابرها، باران ذره‌های خورشید، و در کنار، سرخیِ باورِ انتهای دیدار. خورشید به بیراهه می‌رود، و بر او راه می بندد، این تن که ادامه مطلب

(poème) بی‌نهایت

تاریخ چاپ  

پهنای همگانی مرزهای جدایی، تا آبادی‌های غروب تنهایی، تا گردش واژه‌های درمانده، تا جسارت پرنده‌های پرسش، در بی‌باوری خموش خویش، در گرده‌ی- خاک‌های هزارساله، پنهان در ژرفای بی‌خودی خویش کودکانه، در هر کناره بی‌نهایتی ساخته‌ایم. چشم را بگشاییم، خیرگی نور بی‌نهایت، از شمارش با زمان می‌دارد. پرتوی نزدیک، گرم‌تر از بی‌نهایتی دست نایافتنی است. فریب ادامه مطلب

(poème) گوش بلبلان را دریابیم

تاریخ چاپ  

که باغ دریافت بی‌امان، بر غنچه‌های شکفتگی؛                       گشوده و آوازه خوان، تا نمای شناخته شده‌ی هستی، تا ژرفای انباشت «مهر-تکه‌ها» تا تازگی‌های نورسیده، در چارچوب واژه‌هایی به پاکی بلبلان، ما را در پشت دیوار بی‌خودی وامی‌گذارد. نگاره‌های قالی‌ها، نمادهای کاشی‌ها اشاره‌های نوشته‌ها بر بناهایی به ناپایداری پندار، نوید روشنی راه‌های ایستاده در تاریکی را ادامه مطلب

(poème) پرتگاه ندانستن

تاریخ چاپ  

افتادگان بی‌نگاه، با ترانه‌ای خفته در دل، و دستانی تا نیایش بلند، و چشمانی تا آسمان باز افتادگان بی‌نگاه، بیداری امید می‌پاشند، به فریاد پاسخ می‌گویند، و دانسته‌های خاکستری را به رنجوَران می‌بخشند. در راستای ندانستن‌هایشان، افتادگانی دیگر در راهند، با نیایش و ترانه و فریاد. افتادگانی دیگر.  ۲۰۰۲  حسن مکارمی

(poème) تو خودی

تاریخ چاپ  

بارشِ بی بارانی ! چون تماشای بهار،             گشاده‌ای ! ترانه‌ای ! سحری !             پیچشی ! برگی ! گندمی !             پوپکِ پرواری !             خدایی ! و لبخنده‌ای در کناره‌ی ابرهای فراوانی، با این همه چون واژه‌ی ساده‌ی نخستین، تو خودی. آری، بی من، جز من.  ۲۰۰۲  حسن مکارمی