حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

آرمان آخرین نوه هنوز چهار سال ندارد که مراحل نقاشی از کلاسیک تا آبستره را طی کرده است.
- در اینجا با سه خط افقی برای بابایی دریا را کشیده است.

- این هم پرواز کبوتر با دو خط که انتهای بالهای گشوده را نشان می دهد.

۵۰- از نامه های ساده و هر روزه :
کرونا ۲:
عزیزی از ایران با توجه به خانه نشینی خود و بستگانش تقاضا کرد که غزلی از حافظ برایش بفرستم . این هم پاسخ من: عزیز جان مخاطب این شعر را پیدا کن .که اگر یافتی حافظ را شناختی. از پیش بگویم که خدا نیست برای آنکه از خدا می خواهد که از ابر هدایت باران بباراند. از طرفی اگر خدا بود که تقاضا نمی کرد روز مرگش نفسی ببیندش در این دنیا ، اگر هم همان یار قشنگ تپل مپل باشد که پیر مرد دم رفتن یک نفس دیدن به چه دردش می خورد.. می توانی این معما را با همگان مطرح کنی.

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم.

کرونا ۳:
همکاری متنی را در رابطه با کرنا و وسواس تهیه کرد و نظر خواست . و پاسخ من:

با سلام و آرزوی سلامتی شما همکار گرامی: از اینکه می بایست همگان خود را در این دوران بحرانی مسئول دانسته و به قدر وسع خود بکوشند تا مرحمی بر زخمی باشند ، شکی نیست. اما دو نکته در این متن وجود دارد که نیاز به بررسی بیشتردارند:
-اپیدمی وسواس که خطرناک‌تر از اپیدمی کروناست ...
. وسواس ممکن است زیاد شود ولی نه اپیدمی است و نه واگیر دارد و شاید در مقابل خطری چون کرونا مناسب تر است که جامعه وسواس موقت پیدا کند تا مرگ و میر ها کمتر شوند و پس از بیرون رفتن از بحران ، وسواس خود التیام می یابد...
- دیگر بکار بردن اصطلاح نکات مثبت این بحران.
شاید بتوان گفت : نکات آموزنده...
سرفراز باشید.


امروز هوا بارانی بود ، مثل تمامی هفته های اخیر، کیان و مریم را بردم پارک نزدیک خانه کمی ورجه وورجه کنند که غرق بازی شدند و پدر بزرگ را فراموش کردند. چند دقیقه‌ای آفتاب آمد و سایه های درخت های بی ساق و برگ زمستانی بر زمین بازی کودکان با الفبای کودکانه نور و مهر نوشتند.

۵۱- از نامه های ساده و‌هر روزه: در ابتدای نامه شماره ۵۰ با اشاره به غزل معجزه سای حافظ بزرگوار پرسیده بود م منظور و مقصود معبود حافظ در این غزل کیست: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم....
یاری بسیار قدیمی که در صحنه زندگی خاک وطن بر چشم دل نهاده و عمری با شرافت انسانی خدمت کرده است ، بر من منت نهاد و پاسخی ارسال کرد بدین مضمون :

مقدمه

ميتوان گفت:بنا به مقتضيات"زمانى/مكانى"بوده كه آنچه حضرت مولوى فرموده بر مبناى علوم دينى،معارف،عشق،تاريخ و... است،لذا شرح آنها براى اهل دانش،نيزى به كشف و شهود زيادى ندارد، فصيح،روشن و قابل فهم است چون "معماگونه"نيست؟!اماغزل حضرت خواجه به دليل "جامع الاطراف"بودن و موجز بودنآن ، نياز به شارح دارد...شارحان وشروح زيادند،بديهى است از زمان جناب خلخالى در ابتداى قرن نهم كه در فاصله كوتاه زمانى از نبودِ حضرت بوده تا زمان معاصر(قزوينى،غنى،خانلرى،شاملو،...)،شارحان،تفاسير خود را ارائه كرده اند...معماگونه است؟!-ظاهراً،بهترين روش،"تفسير حضرت با كليدِغزلهاى خود آنحضرت است"كه به دانش زيادى اعم از؛آشنائى با لغات و كلمات و تاريخ و دين و مذهب و عرفان و فلسفه نيازمند است.على ايحال،اين ضعيف،نسبت به آنچه آموخته است وبااطلاعاتى كه به مقوله عرفان دارد،اينگونه ميشود گفت:
"شاعر در جهان خاكى،احساس غربت ميكندوجهان را دامى ميداند كه"خلقت براى او نهاده است"چون انسان در ابتداى امر،درعالم عُلوى بوده ودر عالم خاكى،بيگانه و اسير فراق است.ديده ميشود كه:"قضيه اصلى،همانا-نفس،روح و دنياست،(روح در زندان نفس ،نفس در زندان دنيااسير ميباشد).انسان "عرشى"در صدد است خود رااز قيد وبنددنيا آزاد كند و انسان"فرشى"به نوعى...

غزل موصوف،سه شخصيت دارد:-راوى-"تو"-حضرت خواجه-(دو شخصيت نيست كه بتوان گفت:"مخاطب حضرت حافظ كيست؟"...غزلهاى خواجه،گاهى "قصيده است"،ابيات شروع،"وروديه به مدح"و سايرابيات"مدحِ موضوع"است (الا يا ايهالساقى...) و الخ...

راوى:-طاير قدس است(پرنده ىِ بهشت)-گرفتار در دامگه حادثه(باسنگينى ىِ بار فراق بردوش)-شرح فراق دشوار است!-ازهردوجهان آزاد است(بنده عشق است)-حضرت آدم ابوالبشراورابه اين دنيا(خراب آباد)آورده است...

"تو؟!":-مقصود و هدف راوى(راوى به دنبال وصل است)-دوست راوى(راوى به دوستى ىِ تو؟،قسم ياد ميكند)-ارباب راوى(راوى غلام تو؟ است)-بت شيرين حركات است-راوى پير را درآغوش ميگيرد-در وقت سحر!راوى از كنار تو؟،جوان برخيزد وبراثرعشقى كه به او دارد،جوانى را از نو شروع ميكند-روز مرگ به قدر يك نفس ديدار، مثل حضرت خواجه،"از سر جان و جهان برخيزد...

حضرت خواجه:-علائق دنيوى را ترك كرده و با"آرامش وآسودگى"ازاين دنيا خواهد رفت...

در غزل موصوف :"طاير قدس"به دنبال ارباب خود"تو؟!"است و ميخواهد مثل خواجه بزرگ باشدتاباآسودگى از اين دنيا برود و جوانى را از نو شروع كند

نتيجه:ميتوان گفت:("تو"، انديشه و تفكراست و نقابى دارد كه بايد از روى او برداشته شود-با شانه زدن بر زلف سخن -)،راوى كه خودرا پرنده بهشت مينامد،به دنبال اين فكر،انديشه،وتفكر است كه به محل اوليه خود بازگردد،از دامگه نجات يافته،مرگ را به زندگى و جوانى ابدى بگرداند-شايد؟-

كس چو حافظ نكشيد از رخ انديشه نقاب/تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

در بعضى از تفاسير ، مضمون غزل را به مريضى شاه شجاع نسبت ميدهند كه محلى از اعراب ندارد

ارادتمند-برادر

:این هم پاسخ من

نخست منتی بر سر من باریده است ، چرا که اخوی به پاسخ نشسته اند.
نکته ها آمده است همگی قابل تامل ، اینکه تشریح غزل های خافظ با خود این غزل ها میسر است از همه بیشتر بر دل و جان من نشست . در همین رابطه در پیشگفتار کتاب نگرشی دیگر بر راز حافظ آورده ام.
از نظر باستان شناسی شناخت ، دست آوردهای آدمی در طول صدها هزار سال از پیوستگی برخوردارند ، همانگونه که پیوستگی حیات مندان از باکتری تا انسان. زبان ها حمل کننده اصلی این دست آوردها هستند. در ذات دستگاه زبان همگی لایه های اسطوره ای بستر هر زبان وجوددارد.هر چه پیام شعر در یک دستگاه زبانی ژرفتر باشد، لایه های اسطوره‌ ای نقش بیشتری دارند. در مقاله راز حافظ ، تلاش کرده ام با استفاده از اسطوره های پیش از اسلام فرهنگ ما ایرانیان ، پاسخی به این « او ی» مطلوب شده در سرتاسر شعر غنی و حجیم فارسی بیابم.
سر فراز باشید شما خواهر یار شفیق و یار جانی شفیق و همگی عزیزانش.
من از آن روز که در بند توام آزادم.
حسن مکارمی

خسته دلی روان آدمی

تاریخ چاپ  

حسن مکارمی، استاد دانشگاه سوربن دیگر سخنران این نشست بود که درباره مصایب و موانعی که سر راه نگارش تاریخ ایران وجود دارد، بحث کرد و وضع تاریخ نگاری ایرانی را با بیماری مشابه خواند که نمی خواهد با مشکلات خودش مواجه شود و تا زمانی که این مقاومت ها را کنار نگذارد و با امر مسکوت و خاموش مواجه نشود، هرگز فرآیند درمان نیز موثر نمی شود.

وی بحث را با توضیح مختصری درباره روانکاوی و پیدایش روانکاوی کاربردی آغاز کرد و گفت: روانکاوی یعنی دیدن آدمی چونان سخن گو، چون نمادپرداز و چون خواهشمند. از این جاست که انسان سخن گوی خواهشمند را دو پاره می بینیم، یعنی در هر انسان بزرگسالی کودکی را می بینیم که می توان نامش را ضمیر ناآگاه گذاشت. در ادبیات ما از این معنا با این تعبیر یاد شده که در اندرون من خسته دل ندانم کیست/ که من خموشم او در فغان و در غوغاست. این خسته دلی مساله ای مهمی است. به همین دلیل وقتی روانکاوی کاربردی را فروید با بررسی آثار لئوناردو داوینچی بنا گذاشته شد، روانکاوی زنده شد و خوشبختانه امروز در دنیا روانکاوی کاربردی بسیار رواج دارد. روانکاوی کاربردی یعنی دوباره نگاری خود، بررسی پیرامون خود و دیگری و هستی و گذشته ها با این مبنا که انسان دو گانه است.

وی سپس به توجه روانکاوی کاربردی به دو حوزه خواب و ادبیات اشاره کرد و گفت: می دانیم که فروید تاکید می کند که دو راه موثر فهم پیچیدگی های ناخودآگاه شعر و رویاست. علت آن نیز آن است که هر دوی این حوزه ها غیرارادی است، یعنی فرد نمی تواند آگاهانه اراده کند که چه خوابی ببیند یا چه شعری را بسراید. من هم با توجه به علایق ادبی خودم کوشیدم با استفاده از روانکاوی کاربردی به چهار شاعر بزرگ ایران یعنی حافظ، فردوسی، خیام و عطار توجه کنم.
تاریخ نگاری ایرانی مشکل دارد

مکارمی سپس به توجهش به تاریخ پرداخت و گفت: در نتیجه پژوهش های بعدی متوجه شدم آن تاریخی را که من آموخته ام چندان صحیح نیست و لازم دیدم در این زمینه تحقیق مفصلی صورت دهم و به نتایجی متفاوت رسیدم. بحث من این است که تاریخ نگار ایرانی اگر به مردم و جایگاه (زمان و مکان) ایران توجه کند و نتایج پژوهشش را با اسناد و دلایل و دیگر تاریخ نگاران مقایسه کند، متوجه می شود که در ایران تاریخ نگاران نتوانسته اند حقیقت درونی خودشان را نشان دهند. مثلادر تذکره الاولیای عطار شاهد انسان های فرهیخته ای هستیم که مطالب فراوانی از خواب و خیال و رویا می گویند، اما این انسان ها از واقعیت قابل لمس بسیار دور هستند. وی گفت: در حالی که تاریخ نگاران جدید پیوستگی حوادث تاریخی و فرهنگی را به واژه های کاربردی و رشد و دگرگونی این واژه ها همساز کردند و از روش هایی مثل حفاری های باستانی، سندپردازی و اسطوره خوانی بهره گرفته اند. از سوی دیگر موشکافی گفتار تاریخ نگاران ما را به چگونگی رشد گروهی و مردمی و زخم های مردم آشنا می کند. این رویکردهای جدید ضرورت نگاه دوباره به تاریخ ایران را آشکار می کند. به خصوص در طول تاریخ کهن ایران حوادث و رویدادهای فراوانی رخ داده و شاهد درهم آمیزی فرهنگ ها و اسطوره ها بوده ایم.
مورخ به مثابه روانکاو بالینی

مکارمی سپس به شباهت کار تاریخدان و روانکاو اشاره کرد و گفت: کار مورخ شبیه کاری که روانکاوی بالینی انجام می دهد، بررسی همان خاطرات و رفتارهای تلنبار شده آدمی است که در خلال زبان خود را نشان می دهد. گوش فرادادن به تاریخ نگاران آنان که از نزدیک به تلاش یک سرزمین نگریسته اند و حرکت اینان را در نظر گرفته اند، پلی است در گشایش رازهای پنهانی که در خاطرات قومی مردمان این سرزمین نهفته است. وی سپس به نظریات میشل فوکو که از دهه ۱۹۷۰ در محافل فکری غربی مطرح شد، اشاره کرد و گفت: فوکو نشان می دهد که به خصوص در علوم انسانی شناخت عینی وجود ندارد و اتفاقا یکی از مشکلات تاریخ نگاری ایران از همین جا ناشی می شود. تاریخ ما بر این پایه ها استوار است: تاریخ اسطوره ای و افسانه ای، تاریخ پنهان در گویش مردم، تاریخ پنهان در شعر و فرهنگ مردم و تاریخ به دست آمده در لابه لای سفرنامه ها و خاطرات و روزنوشته ها. این تاریخ شاخه های گوناگونی چون تاریخ اجتماعی، تاریخ سیاسی، تاریخ فرهنگی، تاریخ اقتصادی، تاریخ مذهبی، تاریخ عقیدتی و... دارد. اما منابع تاریخی ما چیستند؟ نخست فرهنگ خانواده که از راه قصه ها، متل ها و افسانه ها در گویش های گوناگون سینه به سینه به ما رسیده اند و این پایه نخستین شناخت ما از تاریخ است. منبع بعدی مدرسه است که به خصوص در سده حاضر به یکدستی رسیده و خوشبختانه در ذهن عموم نقش بسته است. منبع بعدی مدارس دینی و حوزه های سنتی است. در این فرهنگ تاریخ معنای خاص خودش را دارد که با فرهنگ اسطوره ای و فرهنگ خانواده ای و فرهنگ مدرسه ای متفاوت است. فرهنگی نیز در رسانه های عمومی تولید می شود که در سده اخیر این فرهنگ نیز متاسفانه چندان شفاف نبوده و نتوانسته شفافانه تاریخ را منتقل کند.
شیوه های تاریخ نگاری ایران

مکارمی در بخش دیگری از سخنانش به پژوهش های تاریخ نگاران ایرانی و غیرایرانی اشاره کرد و گفت: اگر به ریشه های اندیشه تاریخی مردم ایران بنگریم، می بینیم که پژوهش های ایرانیان و تصحیح متون قدیمی بسیار گسترده و ارزشمند است. همچنین تحقیقات غیرایرانیان درباره تاریخ ایران را می توان به دو دسته تقسیم کرد که نخست محققان اروپایی و امریکایی و دوم محققان بلوک شرق هستند. برخی از منابع نیز متعلق به محققان و تاریخ نگاران کهن یونانی است. همچنین پژوهش هایی که در زمینه فرهنگ عامه صورت گرفته است یا پژوهندگانی که در زمینه هایی مثل تاریخ اجتماعی (راوندی) یا تاریخ باستان (حسن پیرنیا) تحقیق کرده اند.
مصایب تاریخ نگاری ایرانی

وی سپس با رویکردی روانکاوانه به چالش های تاریخ نگاری ایرانی اشاره کرد و گفت: در وهله نخست باید به نفوذ نگرش مذهبی اشاره کرد. تاریخی که در مدارس ما خوانده می شود، نخستین بار در ابتدای قرن بیستم توسط کسانی نوشته شده که در مکتب های قدیمی پرورش یافته بودند. این تاریخ نگاران در دوران کودکی شان تحت تاثیر مکاتب سنتی بودند که در آن نگرش مذهبی غالب بوده است و این، تاثیر اساسی در پژوهش های تاریخی ایشان داشته است. برای مثال مورخان از اشاره به مذهب بزرگان علم و ادب و هنر طفره می رفتند. مساله دوم آن است که مورخان با فرهنگ کوچه و بازار آشنا نیستند. مساله سوم آن است که تاریخ نگاری ایرانی متاثر از نگرش چپ گرایانه است و به مساله فرهنگ توجه نمی شود. مساله بعدی تاریخ نگاری ایرانی بازگشت سطحی و ساده انگارانه در دوره پهلوی اول به تاریخ ایران باستان است که می کوشد نظام شاهنشاهی را مستمر و ۲۵۰۰ ساله نشان دهد. ر تاثیر این چهار مساله گفت: این مسائل اولاباعث شده که افتخار به امپراتوری گذشته رواج یابد، ثانیا به اندیشه سره نویسی و سره گویی انجامیده است. این مسائل به آشفتگی در فکر تاریخی منجر شده است و در نتیجه تاریخی که ما می خوانیم و می شناسیم روشن نیست. ما اگر درباره زخم های تاریخی خودمان فکر نکنیم و راجع به آنها صحبت نکنیم و وجوه مثبت و منفی آن را بازبینی نکنیم، این زخم ها را با خودمان نگه داشته ایم و سعی می کنیم در مقابل آنها مقاومت کنیم و این مقاومت باعث می شود که سندروم های مختلفی پدید آید.
ضرورت بازنگاری تاریخ ایران

وی تاکید کرد: به عنوان روانکاوی که تاریخ ایران را بررسی کرده است، معتقدم که تا زمانی که نگاه خودمان به تاریخ را یکسان نکنیم و از این پراکندگی دید و نگاه بیرون نیاوریم و برای هم آن را بیان نکنیم و تا زمانی که آن را با واقعیت تطبیق ندهیم، دولت-ملت نخواهیم شد. دولت-ملت وقتی ساخته می شود که یک پشتوانه تاریخی یکسان را نگاه کند. اسلامی ندوشن تاریخ نگار را کسی می خواند که قعر زمین را می خواند. من نیز معتقدم که قعر زمین را باید روایت کرد به شرط آنکه تلاش بکنیم وابسته های فکری و اعتقادی خودمان را درپرانتز بگذاریم و تاریخ دوباره ای برای خودمان روایت کنیم که در مقابل ملل و اقوام و تاریخ های دیگر قابل دفاع باشد. پیشنهاد من این است که با حضور روانکاوان و روانشناسان و باستان شناسان یک بار دیگر با همت و بلند نظری به تاریخ ایران و ایرانیان توجه کنیم

ترجمه فارسی زیر از مقاله ای بسیار مهم است ، که محتوای آن می تواند همه دغدغه مندان بشریت را به دور هم گرد آورد. باید به گونه ای جدی و اساسی یک میلیارد مرفه در دست هم دهند و شش میلیارد دیگر ساکنین کره خاکی را به سوی بهداشت جسم و روان بکشانند. این نه تنها وظیفه این یک میلیارد است از نگاه حقوق بشری ، بلکه رهاندن آینده این شش میلیارد نیز هست مه در خطر ی جدی است. این هدف ارزنده می تواند بنیان ساختار جدید جهان ما در آینده نزدیک باشد.
حسن مکارمی

ویروسی مهلک‌تر از کرونا در انتظار جهان، به‌روایتِ یووال نوح هراری

۲۹ اسفند ۱۳۹۸

به باور یووال نوح هراری، نویسنده و مورخ اسرائیلی، بی‌صاحب شدن دنیا در نتیجه‌ی سیاست‌های عوام‌گرایانه‌ی رهبران کشورها، در عالم‌گیر شدن بحران‌هایی مانند ویروس کرونا نقش دارد.
نوح هراری معتقد است که علم سرانجام راه خود را در غلبه بر این نوع بحران‌ها خواهد یافت؛ اما اگر پایه‌های اساسی زندگی بشر تقویت نشود، پس از کرونا بحران‌های سخت‌تری بشر را تهدید خواهد کرد.
نوح هراری می‌گوید، هر فرد محرومی در فقیرنشین‌ترین محله‌های تهران هم که به درمان و زندگی آبرومندانه دسترسی ندارد، بر سرنوشت تک‌تک انسان‌ها در جای‌جای جهان اثر دارد.
بنابراین تأکید دنیا باید بر تلاش برای زدودن فقر و محرومیت، به‌ویژه فراگیرشدن و تقویت سیستم درمان و بهداشت، در کل جامعه‌ی بشری باشد.
یووال نواح هراری این‌روزها در مقاله‌ای که در نشریه‌ی تایم منتشر کرد و نیز در مصاحبه با کریستین امانپور در شبکه سی‌ان‌ان و همچنین در گفت‌وگو با برنامه‌ی «واقعیت» در شبکه‌ی دوم تلویزیون اسرائیل تأکید کرد که در مبارزه با کرونا، بشریت با فقدان رهبری روبه‌روست و تنها راه غلبه بر بحران‌های مشابه، لزوم حل واقعی آلام مردم جهان است؛ حال آن‌ که بسیاری از سیاستمداران، حتا در اوج بحران کرونا، در اندیشه‌ی کنترل بیشتر ملت‌ها هستند.
نوح هراری ۴۴ ساله که زاده‌ی اسرائیل است و تحصیلکرده‌ی آکسفورد، نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش «انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر فردا»، «۲۱ درس برای قرن ۲۱» و مقاله‌های اندیشمندانه‌ای مانند «خدا نمرده، برکنار شده» و «حقیقت سکولار» است.
شماری از کتاب‌های مهم نوح هراری به ۵۰ زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شده و دیدگاه‌هایش درباره‌ی تفکر «انسان خداگونه»، او را به یکی از بانفوذترین اندیشمندان معاصر مبدل کرده است.
یووال نواح هراری عملکرد سیاستمدارانی را که بر کشور خود متمرکز شده‌اند، در تشکیل ندادن رهبری مؤثر و واحد جهانی برای جلوگیری از مبدل شدن بحران کرونا به ابعاد کنونی آن، و اصولاً در بی‌اثر شدن یا تضعیف نهادهای بین‌المللی در رویارویی با بحران‌های بشری، سهیم می‌داند.
نوح هراری می‌گوید، معضل بزرگی که او شناسایی کرده این است که دنیا مانند خانواده‌ای رهاشده است که در آن فرد بالغ مسئولی وجود ندارد یا بزرگ‌ترِ خانواده از خود سلب مسئولیت کرده است.
نوح هراری همچنین می‌گوید، در برخی مسائل دیگرِ دنیا که ممکن بود به اندازه‌ی ویروس کرونا به جهان ضربه بزند، مانند بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، آمریکا الگوی جهانی بود، «اما در سال ۲۰۱۶، آمریکا آمد و گفت من “استعفا می‌دهم”، من دیگر دوستی در دنیا ندارم، تنها منافع من، “اول، من”».
نوح هراری معتقد است، رهبران بسیاری در سال‌های گذشته اعتماد مردم به علم و نهادهای محلی و رسانه‌ها را که در این نوع بحران‌ها باید ملاک عمل و تکیه‌گاه باشند، متزلزل کردند؛ اما نور امید در این وضعیت این است که در مقاطع بحرانی، انسان‌ها و حای همین رهبران، آمادگی بیشتری برای تغییر رویه دارند، و سرعت عمل و بازگرداندن اعتماد مردمی چیزی است که باید در حال حاضر از آن‌ها توقع داشت.
نوح هراری در مورد تصمیم دولت اسرائیل برای استفاده از سازمان امنیت خود در ردگیری بیماران کرونایی و یا سیاست شدیدی که چین و کشورهای دیگر در این ماجرا پیش گرفته‌اند، می‌گوید که برخی افراد که چنین رفتاری را در دموکراسی‌ها غیرممکن می‌دانستند، حال خودشان نیز مردد شده‌اند که شاید به خاطر این ویروس بتوان این نحوه‌ی کنترل را پذیرفت.
اما این نگرانی مطرح است که فردا نیز رهبری بیاید و دستنبد بیومتریک به دست شهروندان کشورش ببندد و واکنش و احساسات مثبت و منفی آن‌ها را هنگام شنیدن سخنرانی «رهبر معظم» بسنجد.
نوح هراری می‌گوید، به نظر می‌رسد دنیا در ماجرای ویروس کرونا «با یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر خود روبه‌روست. حتا مادربزرگ ۹۸ ساله‌ی من که جنگ جهانی را دیده، تجربه‌ی مشابه ویروس کرونا را ندارد. تا پیش از این، من تاریخ را از لابه‌لای اوراق می‌خواندم، اما اکنون خودم با آن روبه‌رو هستم. این امر وحشت مرا می‌افزاید. سخن از رویدادی است که پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شگرفی دارد.