حسن مکارمی

هنرمند روانکاو پژوهشگر

زبان های ديگر

لغات کلیدی استفاده شده: "شعر"

(poème) ترانه‌ای در راه است

تاریخ چاپ  

با همهمه‌ی شور واژه‌های شکوفا با گرمی دل‌های پریشان از آسمان بالاتر می روم. به نرمیِ آوازی جاودانی جان می‌سپارم. تا افسردگی هزاران ساله را بشویم. با نوری دیگر زاده می‌شوم، پوسته‌های شکسته‌ام، خالیِ نگاره‌ها را پر می‌کنند. به بزرگی همه‌ی مردمان. چشمانِ تماشاگران، تماشا و نگاره‌ یکی می‌شوند. ترانه‌ای ساده در باد رها شده ادامه مطلب

(poème) شن‌های نقره‌ای

تاریخ چاپ  

گره‌های پیچیده‌‌ی واژه‌ها را به دشت‌های دور بیاندازیم تا شادی شبانه‌ی ما، ما را از فردا باز ندارد. بر دانه دانه‌ی شن‌های نقره‌ای دلبندی‌های روشن، ما را می‌خوانند گفت آن یار کزو گشت سرِ دار بلند… دستی بر پشته خارهای نورانی کویر، نگاهی بر دودهای سپیده‌دم روستایی تنها، گویی نگاهِ ما آئینه‌ای است. که هستِ ادامه مطلب

(poème) کودک دیگر گرسنه نیست

تاریخ چاپ  

گیاه ” درمان روان پوینده‌ی ما” روزنی است به درون نهفته‌ی مهرورزی. ارغوانی برآمدن پرتوی مهر، می‌گونگی آزادی را نوید می‌دهد. گاه‌شماری، ناتوانی باور ماست. هست در گوشه‌ای پنهان است. پیامی بر سنگی دوردست، نوبت خویش را می‌جوید. نوری خواهد تابید، چشمی گشوده خواهد شد. رازها به چشمان جویای ما نیازمندند. کودکی دستان شاد هستی را ادامه مطلب

(poème) ترانه‌های سنگ‌های آسمانی

تاریخ چاپ  

بزرگ‌جایی تندیس خورشید، به روزگارانی، بسیار دور، بسیار بسیار دور به زمین در می رسد آن پرتوی زندگی‌زای خاموش می‌شود خاکِ سردِ خورشید بر زمین منجمد ما پاشیده خواهد شد. در آن روز که روز خورشید زای نیست. زندگی از زمین رخت بربسته است. ناکجاآباد یافته‌ای” در میانه‌ی سنگ‌های آسمانی” فرزندان دور ما را در ادامه مطلب

(poème) سر و دستار

تاریخ چاپ  

نگارم در دل، جانم بر کف، سایه‌ام بر زمین، نگاهم بر آسمان. چنین سرگردان؛ راه خورشید را می‌جویم. از کبودی دلگیرم. واژه‌ها ایستادگان را درمان نیستند. راه باید رفت: «اینست فرمان کویر» به کنارِ هر واژه «تازه‌ای» می‌آید هشداری بر بی‌انتهایی. ای خوشا دولت آن مست …. … ۲۰۰۱  حسن مکارمی