تاریخ چاپ
[i]تأثیر زمان موازی بر معماری اماکن متبرکه شیعیان ایران
پرسش پایه ای اینست: آیا می توان با استفاده از مدل های توپولژی) دانش مکانشناسی، علم مطالعه وضعیت همسایگی [ii]ژاک لکان[iii] و کشفیات هانری کربن[iv] در یافتن رابطه پنهان در زبان پارسی بین اسطوره ها ی ایرانی پیش از اسلام وساختار شیعه ایرانی به شناختی از چگونگی شکل گیری معماری اماکن متبرکه شیعه دست یافت وآنرا به نوعی مدلیزه کرد؟ در این نوشته مکان شناسی اماکن متبرکه شیعیان ایران پس از رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران (قرن نهم هجری) مورد نظر است. این اماکن از هیچ وجه مشترک جغرافیایی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی برخوردار نیستند ولی ساختار پایهای یکسانی دارند. اماکن متبرکه اسلامی (اهل تسنن و شیعیان) را میتوان بدینگونه طبقهبندی کرد: مکه، خانه خدا, قبله مسلمین ; اماکنی که به زندگی پیامبر مربوط بودهاند; قبور معصومین (پیامبر، دختر، داماد و نوههایش); مدارس مذهبی; مساجد و تکایا ;امامزادهها. این اماکن عمدتا در ایران، عراق و سوریه قرار دارند.
برای راحتی بیشتر، در این نوشته، به جای «اماکن متبرکه شیعیان ایران»، از «اماکن متبرکه» استفاده میکنیم و هدف بیشتر نشان دادن نقش و رابطه این معماری با فرهنگ ایرانیان قبل از اسلام است. در ایران قبل از رواج شیعه، این اماکن از پایه مفهومی معماری ویژهای برخوردار نبودند. (مثلا آینهکاری در داخل این اماکن پس از دوران صفویه رایج شده است). در میان معصومین شیعیان، امام دوازدهم، امام غایب، صاحب زمان نقش ویژهای دارد، چه رحلت ایشان پذیرفته نشده و ایشان چون پلی است میان مفهوم اسطورهای زمان موازی و این باور که فردی از میان آدمیان قادر است قرنها به زندگی خود ادامه دهد. معصومین و امامزادهها، چه آنان که رحلت کردهاند و چه امام دوازدهم، امام زنده، در فاصله دو جهان- جهان مادی و جهان باقی- زندگی میکنند. در جهانی که میتوانند نقش میانجی داشته باشد. باور بهاین زمان موازی در شناخت اسطورههای ایرانی قدیم است. به کتاب «بدنهای روحانی و زمین مینوی» نوشته هانری کُربَن مراجعه فرمایید.
با نفوذ اسلام در قرن اول هجری، عملا مذاهب و باورهای ایرانیان کمرنگ میگردد ولی بهشکلی زمان موازی در مفاهیم، جهان اثری، یا جهان هورقلیایی یا ناکجاآباد)چیزها نه در دنیای قابل درک، از طریق حواس خارجی، نه در دنیای تخیلی میگذرد بلکه در جهان خیالی، جهانی که بهعنوان عضو هماهنگ در انسان لطیفه را دارد [v] ، میماند. معصومین و امامزادهها در این فضا و جهان زندگی میکنند. شیعیان ایرانی، امامزادگان را چون امشاسپندان- اَبَرفرشتههای اسطورههای قبل از اسلام نگریستهاند و به آنان جای ویژهای دادهاند. در اماکن متبرکه یاد شده، شیعیان ایرانی، از طرفی زمان دیگر، زمان موازی را دوبارهیابی میکنند و از طرفی با پیامبر اسلام از طریق دخترش رابطه برقرار میکنند. هانری کربن بر این باور است که[vi] دختر پیامبر بهشکلی نماینده این زمین آسمانی است. زمین مینوی یا ابرفرشته زمین در فرهنگ ایرانیان قبل از اسلام.
فرضیههای پایهای: مکانشناسی اماکن متبرکه در این نوشته بر پایههای زیر بنا شده است: چنبره[vii] (Tore): ژاک لکان در روش معرفی مکانشناسی ویژه خود، فرد انسانی را بهیک چنبره تشبیه میکند بهشکلی که بدن فرد چون بدنه چنبره است، قسمت داخلی چنبره روان فرد و خارج چنبره جهان خارجی فرد را میسازد (شکل ۱). با حفر سوراخی در بدنه چنبره فوق، میتوان دست را بهداخل آن برده و چنبره را پشت و رو کنیم. با این عمل مشاهده میکنیم که آنچه که در بیرون است به درون رفته و آنچه در بیرون است به داخل میرود شکل ۲.
نقش زمان موازی: در اینباره مفاهیم پایهای از این قرارند: من آسمانی، زمین مینوی، فضای هشتم، زمان موازی و سه شیوه دریافت انسانی: دریافت از طریق حواس ; دریافت از طریق مفاهیم; دریافت اثیری یا هورقلیایی، یا جهان تمثیلی (mondus imaginalis) هانری کربن این مفاهیم را بسیار بهجا دریافت کرده و آنها را بدینگونه توضیح میدهد: برخورد با زمین، نه تنها چون مجموعهای از عوامل مادی، بلکه در شخص فرشتهاش، حادثهای است روانی که نه در جهان مفاهیم مجرد غیرخصوصی و نه در دادههای احساسی خود مینمایاند. باید که زمین نهتنها از راه حواس بلکه با تصویری ازلی درک گردد، چرا که این تصویر ویژگی خاص خود را دارد. بهعبارتی این تصویر انعکاسی است از خودی خود که روان بهتنهایی در درون خود دارد. راستایابی در زمان: روشهای گوناگونی که انسان حضورش برزمین بهاثبات میرساند و تداوم این حضور در چیزی چون تاریخ با این پرسش که آیا این تداوم خود از معنی ویژهای برخوردار است یا نه؟ چه نقطه اوج تصوف ایرانی دستیابی به شرق است. شرقی که میتوان آن را با درکی یکپارچه شناخت که نه جایپذیر است و نه بر نقشه جغرافیایی میگنجد. شرقی که در هیچیک از هفت کشور یا قاره یا منطقه قرار ندارد. در واقع قاره هشتمی است. چنین شرق عرفانی فراتر از دریافتهای حسی، مکان شروع و بازگشت، موضوع جستجوی همیشگی، همان قطب آسمانی است.
راستاشناسی یکی از پدیدههای اولیه حضور ما در جهان است. انسان بودن در ذات خود مکان دادن به جهان دور خود است، پدیدهایست که رابطه انسان با پیرامون خود را بهوجود میآورد. چهار نقطه جهتیابی شرق، غرب، جنوب و شمال چیزهایی نیستند که حضور انسان با آنها برخورد پیدا کند، بلکه جهتهایی است که تجربهها و حضور عینی انسان با آنها آشنایند. داشتن این احساس باعث جهتیابی در جهان میشود. خطوط فرضی، شرق به غرب یا شمال به جنوب، شبکهای از خطوط آشکار فرضی را میسازند که بدون آنها نه جهتیابی جغرافیایی نه جهتیابی انسانی مقدور است. هر نامی که به آنان بدهیم، حوادثی که رابطه با راهنمای غیبی هر فرد را مشخص میکند، در زمان مادی قابل شمارش قرار ندارند. اینان با واحدهای زمانی پیوسته همسان و همگون که با حرکات کرات آسمانی تنظیم شدهاند قابل اندازهگیری نیستند. این زمانی روانی و ناپیوسته است. از جنس کیفیت خالص، که لحظات آن جز از طریق اندازهگیری با خود آنها، قابل ارزیابی نیستند. واحد اندازهگیری که هربار با چگالی آنها عوض میشود. بهشکلی که گذشته در آینده حاضر است و آینده در گذشته. چون نتهای یک عبارت موسیقی یکی پس از دیگری میآیند ولی همگی در حال هستند تا عبارت موسیقی را بسازند.
باری گویشهای فوق را چنین میتوان خلاصه کرد: بر اساس باورهای ایرانیان، زندگی ما در این زمان و زمین با زندگی دیگری همراه است، زندگی روان ما که بهطور موازی در جهانی دیگر (زمین مینوی) میزید. حضور چنین زمان موازی و رابطه ما با این زمان در زندگی ایرانیان قبل از اسلام، از طریق مدارس گوناگون عرفان اشراقی به شیعه رسانده و در سنتهای شیعی جای گرفتهاند.
اعتقادات شیعه: دو اصل شیعه را از دیگر اعتقادات اسلام جدا میکند: عدالت و امامت که همان اعتقاد به امامت داماد و پسرعموی پیامبر اسلام، و دو پسران او تا نسل نهم، امام دوازدهم که توسط پدرش مخفی گشته و بر اساس این اعتقادات زنده است و در میان مردم میزید و فاقد فرزند شناخته شدهایست. معصومین، دوازده امام پیامبر و دخترش و امامزادگان در زندگی روزمره شیعیان حضور دايم دارند. معتقدین گاه به نذر متوسل میشوند تا اینان واسطه خداوند گردند. شیعیان از اینان کمک جسمی و روانی میگیرند و به اعتقاد شیعیان، اینان شاهد زندگیاند و به آنها سوگند میخورند.
معماری اماکن متبرکه در ایران اساس معماری را بهطور خلاصه در شکل ۴ مشاهده میکنید: ساختمانهای جنبی دیگری نیز برای اجرای مراسم عبادی، یا اقامت زائران، سالنهای غذاخوری، مدارس قرآنی، کتابخانه و خوابگاه... وجود دارد. در خارج از گنبد رنگ آبی حضور بیشتری دارد. در افواه جاری است که هنرمندان کاشیکار قرون دهم و یازدهم هجری موفق به ساختن بیش از ۲۰۰ رنگ مختلف آبی بودهاند. از طرفی گنبد پارهای از قبور امامام در قرون اخیر مطلا شدهاند چون امام هشتم، امام سوم و امام اول. گنبد مینایی: در اشارات شاعرانه، کاسه مینای آبیرنگ به آسمان گفته میشده است. این اشاره در ادبیات پارسی بسیار است. حافظ در غزلی بهمطلع «ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی» میگوید:
زین گنبد مینایی خونین جگرم میده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
در داخل امامزادهها، آینهکاریها بهشکلی است که نور مرکزی را در تمام جهات پخش کرده و ذرات نور در همهجا جاری است. در داخل و خارج این اماکن کاشیهای زینتی با خطاطی از آیات قرآن و نام معصومین تزيین شدهاند. نه مجسمه، نه نقاشی و نه تصویر در این اماکن دیده نمیشود. قبور معصومین در مکعبهای حفاظت شده مشبک در میان قرار دارد. شکلهای ۵و ۶
رابطه شیعیان و معصومین و اماکن متبرکه: بهطور مختصر به چند مشخصه این رابطه اشاره میکنم: به هنگام ورود و خروج به اماکن متبرکه، شیعیان کفشهای خود را درآورده صورت خود را همیشه بهطرف قبر گرفته و برای خروج عقبعقب رفته، دربهای ورودی و خروجی و گوشههای مشبک قبور را میبوسند. دعانامه هر امامزاده ویژه است که از سرگذشت معصوم، مشکلات او و آنچه دیگران گفتهاند حکایت میکند. زائران با انداختن پول یا جواهرات خود مستقیما به داخل شبکه محافظ قبر، نذر خود را ادا میکنند. شیعیان بر این عقیدهاند که امامزادهها میتوانند بیماریهای صعبالعلاج را معالجه کرده و مشکلات پیچیده را بگشایند. در پارهای از مواقع شیعیان زبان به اعتراض میگشایند و معصومی را که برای حل مشکل آنان پادرمیانی نکرده است، تحریم میکنند و یا با او قهر میکنند. معصومین به خواب شیعیان میآیند، به آنها اندرز میدهند، آنها را دلگرم میکنند، راه پیش پای آنان میگذارند و آنها را از مشکلات برحذر میدارند. معصومین گواه سوگندند واساسا شاهد حرکات هرروزه هستند. در زندگی هرروزه، هرگاه که عملی به تلاش جسمی یا روانی ویژهای نیاز دارد، شیعیان با به زبان آوردن اسم معصومین به خود نیرو و قوت میدهند. بههنگام تلاش جسمی دستهجمعی یاعلی میگویند یا به هنگام نیاز به صبر و تحمل از امام حسن مجتبی یاری میخواهند.
نتیجه : معصومین شیعه (چه آنها که فوت کرده و چه آنها که در قبور هستند و چه امام دوازدهم- امام غایب) در زمانی موازی زندگی میکنند. اینان سخنان شیعیان را میشنوند، اینان شیعیان را میبینند، همهچیز را میدانند، قادر به هر عملی هستند، در هرجا و هروقت حاضرند. درواقع همگی معصومین صاحب زمان هستند. شیعیان معصومین را با احترام ویژهای مینگرند، چون زندگان به آنان لقب سلطان، پادشاه، شاهنشاه و اعلیحضرت میدهند. شیعیان معصومین را در جایگاهی بین زندگی مادی زمین و آنجهانی (زندگی جاوید) قرار میدهند. چون کسانی که میتوانند با هر دو طرف رابطه داشته باشند. در اماکن متبرکه برای زائران سلسله مراتب وجود ندارد، زن و مرد و کودک و جوان، فقیر و غنی در یک راستا هستند. گویی این اماکن چون «درونجمعی خارج از محدوده زمان و مکانی» است که با اماکن دیگر فرق دارد. (در مساجد زنان و مردان از یکدیگر جدا هستند، کودکان کمتر به مساجد برده میشوند.) اماکن متبرکه نوعی واسطه با جاودانگی است که قابل وصول برای همگان است.
عشق و حالت خوشدلی و سبکدلی و گشادگی در این اماکن مشاهده میشود. این اماکن چون همان «تیوپ» پشت و رو شده است که اماکن گشایش و حالت یکرنگی و دلخوشی را ممکن میسازد.
بدینگونه اماکن متبرکه چون این رو به آن رو کردن چنبره جمعی است. آنچه که در درون است به بیرون رفته و آنچه در
بیرون است به درون میآید. آبی درون آسمان در بیرون گنبد میرود و نور بیرون آسمان به درون گنبد میرود و از طریق آینهکاریها در همهجا پخش میشود.
[i] این نوشته به زبان فرانسه برای نشریه نشریه روانکاوی انجمن بین المللی روانکاو طرفدار لکان نوشته و در شماره ٤٤ آن به چاپ رسیده است.
Makaremi Hassan ; Célibataire : revue psychanalytique Française : Topologie des lieux saints en Iran , 2009
[ii] توپولژی[ شاخهای از ریاضیات است که به بررسی فضاهای توپولوژیکی و خواص بنیادی فضا از جمله همبندی میپردازد
[iii] ژاک لاکان: ۱۹۰۱ –۱۹۸۱پزشک و روانکاو فرانسوی بود که به خاطر ایده "بازگشت به فروید" و رسالهای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان ساختاربندی کرد, معروف شد. لاکان از تاثیرگذاران بر فلسفه در فرانسه بودهاست. به جز زیگموند فروید، او از زبانشناسی ساختارگرای فردیناند دو سوسور و قومشناسی ساختاری کلود لوی-استروس نیز تأثیر پذیرفت . مانند هر متفکری، لکان نیز دهه ها لازم داشت تا اهمیت و تأثیر اندیشه اش جهانی شود. امروزه کمتر حوزه ی فکری وجود دارد که به تأثیر اندیشه ی او معترف نباشد. به تدریج در سخن فلسفی به صورت اصل عام پذیرفته شده است که پس از فروید ، بازخوانی او از طرف لکان محرک دومین انقلاب در اندیشه بوده است .
[iv] هانری کُربَن در سال ۱۹۳۵ کتابخانه ملی فرانسه او را به انستیتو فرانسه برلن میفرستد. اولین ترجمه به زبان فرانسه از هایدگر «متافیزیک چیست؟» را ارائه میدهد. سپس مأموریت ترکیه و ایران می یابد. بخش ایرانشناسی انستیتو فرانسه را بنیان میگذارد. «جریانهای اساسی حرکت فکری اسلامی ایران از اولین روز تا دوره صفویه» عنوان کتاب تاریخ فلسفه اسلامی در ایران اسلام، در چهار جلد که به متفکرین ایرانی، شیعه اسلامیه و عرفا اختصاص داده شده است از اوست. فوت او در پاریس ۱۹۷۸ میلادی.
[v] Corbin H.: L’homme de lumiére dans le soufisme iranien, 2éme édition, Paris, Médicis 1971.
[vi] Corbin Henry: Corps spirituel et Terre Céleste de l’iran Mazdéen á l’Iran chiite, chez Buchet/Chaste 1979.
[vii] چنبره شکلی سه بعدی است که از چرخاندن یک دایره در فضایی سهبعدی و حول محوری همصفحه ولی غیرمماس با آن دایره بهوجود میآید.