تاریخ چاپ
روزنامه شرق ، شماره 2074 به تاريخ 5/5/93، صفحه 8
نقد : نقد تلويزيون: نشريه وزين شرق
نويسنده: حسن مكارمي
نشريه وزين «شرق» در شماره ٢٠٢٩ مورخ ١١خرداد سال جاري نقدي بر ترجمه کتاب «تلويزيون» به قلم علي سالم به چاپ رسانده است. اين کتاب به نوشته درآمده مصاحبه اي از ژاک لکان روانپزشک و روانکاو فرانسوي است که توسط گروه روان پژوهان ايراني مقيم فرانسه ترجمه شده و زحمت انتشار دوزبانه آن را انتشارات رخداد نو کشيده است. در همين جا از اين اقدام به جاي نشريه «شرق» و زحمتي که آقاي سالم در معرفي کتاب کشيده اند از طرف خود، يکي از دو مترجم اصلي و نايب رييس انجمن و ديگر مترجمان و انجمن روان پژوهان سپاسگزاري مي کنم. در ميان بيانات سنجيده آقاي سالم سه مورد وجود دارد که نيازمند به توضيح است. اميد دارم که تبادل نظر و نقد سالم و آگاهانه و گفت و شنود به گشايش فضاي علمي و منطقي کمک کند، اما اين سه مورد:
١- در مورد تلاش ما در شکل دهي ترجمه اين اثر، ايشان مي فرمايند: «اما نتيجه اين تلاش براي «شکل دهي» در ترجمه فارسي، جملاتي درهم با ساختاري گنگ و نامشخص است که خواننده را با ابهام مواجه مي کند.» توجه مي فرماييد که نتيجه کار گروهي 9 نفره ما به مدت بيش از دو سال به «جملاتي درهم با ساختاري گنگ و نامشخص» تبديل شده است. ما با علم بر آنکه گفتار شخص لکان در زبان مادري او فرانسه نيز بسيار مشکل است، که درک مطالب اين مصاحبه چون يافته هاي اساسي او نيز بسيار مشکل است، که در زبان فارسي تا آنجا که ما اطلاع داريم ترجمه اي مستقيم از کارهاي او وجود ندارد، که واژه سازي براي ترجمه انديشه او کاري است بغرنج، که ما تازه اول کار هستيم، اصرار بر دوزبانه چاپ کردن اين کار کرديم. با اين اميد که بزرگان و صاحبان انديشه و مترجمان ما را در چاپ دوم ياري رسانند. و به عنوان نمونه، منتقد محترم، يکه و تنها يکي از جملات را به فارسي با ساختاري روشن و مشخص که کار خواننده را از ابهام برهاند، ترجمه فرموده و نقد خود را به اين مثال مزين کنند. هنوز هم دير نشده است و ما با آغوش باز خريدار چنين نقدهاي سازنده اي هستيم.
٢- منتقد محترم به دنبال دليل چنين ترجمه اي است که زيبنده چنين توصيفي است «فارسي، جملاتي درهم با ساختاري گنگ و نامشخص است که خواننده را با ابهام مواجه مي کند» مي فرمايند، که به نظر ايشان دليل آن را بتوان در تلاش مترجمان براي نزديک شدن متن «تلويزيون» به «سنت هاي فلسفي، شاعرانه و عرفاني پارسي زبان که سرشار از پيچيدگي هاي انديشه گذشتگان است، سراغ گرفت». ايشان شوربختانه پاره اي از جمله اي از مقدمه کتاب را نه در جاي خود به کار مي گيرند و تصور مي فرمايند که مترجمان کتاب با متوسط سني ٦٠سال و در مجموع بيش از ده ها جلد کتاب و مقاله و تدريس در دانشگاه هاي گوناگون داخل و خارج کشور و شاگردان مستقيم و با واسطه ژاک لکان، نمي دانند که: «نظريات لکان در دو زمينه روانکاوي باليني و همچنين نقد راديکال او در مورد ناخودآگاه و شکل گيري سوژه اجتماعي که در مارکسيسم فرانسوي، ادبيات، سياست، فمينيسم، مطالعات جنسيتي و بسياري حوزه هاي ديگر تاثيري شگرف گذاشته دستگاهي نظري ترکيب شده از روانکاوي فرويد، زبان شناسي، پديدارشناسي و ساخت گرايي است و بي گمان ربطي به سنت عرفاني ايران ندارد». کامل جمله اي که منتقد محترم آن را مثله کرده اند چنين است: «بايد اعتراف کرد حتي اگر در زبان فارسي رويکردهايي به روان کاوي وجود دارد، اين قبيل رويکردها زياد نيستند و با رشد و گسترش آن در فرانسه يا کشورهاي ديگر فاصله فراواني دارد. دنياي پارسي زبان سرشار از پيچيدگي هاي انديشه گذشتگان است؛ به طوري که با وجود فاصله گرفتنش از گذشته ، کماکان داراي ظرافت، شکيبايي و هوشي است که از هزاره ها گذر کرده. مهد تمدني است دست کم گرفته شده يا بهتر بگوييم ناشناخته و اغلب به گونه اي اشتباه و نامتمايز تعبير شده، تمدني که در سرزميني پهناور، در ميانه تفکر و سنجش، رشد يافته است .
اين فرهنگ با چنين سنت هاي فلسفي، شاعرانه و عرفاني، بي گمان امروز مي تواند با تکيه بر علم، دستاورد روانکاوي را جذب کرده و از کمک هاي آن سود جويد. يک رويداد، يک اثر تلويزيون به درستي يک راهنماست». مشاهده مي فرماييد که ما به فرهنگ ايران ارج مي نهيم، آن را غني مي دانيم و مي گوييم با اين همه جايي هم براي روانکاوي باز است. ما درمورد مفهوم ها سخن مي گوييم نه واژه ها. به عنوان نمونه منتقد محترم بفرمايند که ما کدام واژه را از عرفان به عاريت گرفته ايم؟
٣- ايشان با استفاده از جمله اي از مقدمه ما: «همان طور که در مقدمه مترجمان ادعا شده کتاب تلويزيون مي توانست چکيده فکري، سخنوري و در عين حال رابطه لکان با ديگران باشد. متني که تاثيري بسيار مهم بر روانکاوي و فلسفه معاصر داشته است.» نتيجه مي گيرند که «اما آيا اين کتاب را نبايد در ادامه سيل ترجمه هاي مبهم و آشفته اي از متفکران نظري در حوزه فلسفه و روانکاوي دانست که در چند سال گذشته و در پي اقبال بازار به اين متفکران چاپ شده اند؟» اين اظهارنظر بسيار تند و مخرب بر کار گروهي از متخصصان و دلسوزاني که تنها و تنها براي گسترش دانش و شناخت و آشناکردن هم ميهنان خود به انديشه هاي يکي از موثرترين انديشمندان نيمه دوم قرن بيستم ساعت ها وقت و توان خود را صرف کرده اند بر چه پايه اي استوار است؟
از ايشان و دگر انديشمندان انتظار مي رود، در مقابل چنين کارهاي تازه و بکري در جهت سازندگي بتازند و با پيشنهادات سازنده، ما را ياري رسانند. گرچه ما اميد فراوان داريم که آنان که اهل هستند خود خواهند دانست.
من حروف نوشتم چنان که غير ندانست
تو هم به رسم کرامت چنان بخوان که تو داني