۴۵- از نامه های ساده و هر روزه :

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ  

۵ آذر ۱۳۹۸

یکی از همکاران روانپزشکم که در شش سال گذشته با شوق و ذوق و توان کاری بالایی به کار آموزش با هم مشغولیم و با پی گیری روزانه ، هم در یکی از دورترین بیمارستان‌های ایران عزیز به مداوا مشغول است و هم در ترجمه و تهیه مطالب درسی و ارایه مقاله از پیش قراولان است ، پس از اتصال دو باره انترنت در دو خط کوتاه چنین نوشت:

یه نا امیدی عجیبی هست.

من خودم هم افسرده هستم .

طبق اخرین امار نزدیک دویست نفر مرده اند و بیش از چهارهزار نفر دستگیر شده اند.

سرکار خانم

بیایید افسردگی را به ریشه هایش باز گردانیم:

- جهان امروز در مجموع چون کشتی بی لنگر است ولی طبق قانون حیات راهی تازه خواهد یافت و سربلند تر بیرون خواهد آمد.

- ایران ما در قلب سیاست خاورمیانه و خاورمیانه در مرکز سیاست جهانی است با دو محور بسیار اساسی نفت و گاز از یکسو و موزاییک فرهنگی ، اقلیمی به عمق چند هزار سال از سویی دیگر بستر قدیمی ترین مذاهب و سه مذهب به هم پیوسته ظاهرا یکتا گرا.

- و در این میان تناقض بنیانی جهانی که با تکیه بر علم و فن آوری به جلو می رود و حاکمیت دین محوری که بر اصول گذشته ای دور پای بند است.

- از طرف دیگر ما انسان هایی که به نفس حیات به ذات پاک آدمی و تن و روان آدمی اخترام می گزاریم و در راه بهبود آن توان و جان و امکاناتمان را بی چشم داشت در اختیار قرار می دهیم.

-همین موقعیت ویژه از یکسوی جای بسیار مشکل مردم ما و جای ویژه ما به ما فرمان می دهد که هم چون ناخدای کشتی زندگی نه باید بیفتیم و نه باید از تلاش دست باز داریم.

شما سرکار خانم این راه طولانی را نیامده اید که با یک شکست موقت غمگین شوید.

من اطمینان دارم که شما در راه زنان آزاده و انسانی گام برداشته اید که ادامه اش همان را ه مادر ترزا است.

در چنین حالات و احوال پیش از آنکه به مرگ بیندبشیم به تولد فکر کنیم که در هرلحظه در جهان ما تعداد ش از مرگ بیشتر است.

زنده باد زندگی

زنده باد سازندگی

زنده باد همه آنانی که چون شما خود را به درمان آدمی پیوند زده اند.

همکار پیر شما

حسن مکارمی

نوه چهارم چهل ماه دارد یکی از آینده سازان ، اجدادش از شش فرهنگ متفاوت می آیند. نامش آرمان است. نام پسر داییش کیان است. آرمان پسر داییش را : « دوست من ، کیان من » صدا می‌کند. از این سپید تر می شود آینده را دید؟