این تابلو بر تصویر بسیار ژرف روستاهای پیرامون کویر در ایران عزیز

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ  

این تابلو بر تصویر بسیار ژرف روستاهای پیرامون کویر در ایران عزیز متکی است با محور غزل بسیار زیبای " من نه منم " اسیری لاهیجانی.

--------------------------------------------------------------------------------
پرسشی اساسی وبنیانی در این نوشته مطرح می گردد. آیا زمان آن نرسیده است که همگی آنان که دل و جان در گرو وطن عزیزمان ایران , مردم و فرهنگ غنی و کهن سال دارند به بررسی و موشکافی این پرسش حیاتی به پردازند . آنهم بدون دو پیشداوری که هر دو ما را از فضای روشن علمی و پژوهشی دور می کنند. بیایید پس از چهل سال حتی برای مدتی بسیار محدود , نه وارد بازی چهل ساله " خودی - ناخودی " شویم و نه وارد پاسخ این بازی که مطلوب خود را" براندازی جمهوری اسلامی " بنا می نهند . به شهادت تاریخ مردم ایران عزیز در کلیت خود, هیچ راهکاری جز تعامل و گشایش درهای سخن گفتن با یکدیگر ندارند .
حسن مکارمی

--------------------------------------------------------------------------------
خطای استدلال آیت‌‎الله خامنه‌ای در سیاست‌ راهبردی ایران کجاست؟

شهیر شهید ثالث روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی

29 مارس 2020 - 10 فروردین 1399

Iآقای خامنه‌ای معتقد است که "ما فقط وقتی می‌توانیم وارد بازی خطرناک مذاکره با آمریکا شویم که از لحاظ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به اقتدار مورد نظرمان برسیم و فشارها و هوچی‌گری‌های آمریکا نتواند در ما تأثیر بگذارد."

اول: آقای خامنه‌ای معتقد است که "ما فقط وقتی می‌توانیم وارد بازی خطرناک مذاکره با آمریکا شویم که از لحاظ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به اقتدار مورد نظرمان برسیم و فشارها و هوچی‌گری‌های آمریکا نتواند در ما تأثیر بگذارد."

"اقتدار سیاسی و فرهنگی" بیشتز امری ذهنی (سوبژکتیو) است و نمی‌توان آن را با محکهای علمی و عملی به مانند برخی دیگر از حوزه ها بررسی کرد ولی دستکم این استدلال را می‌توان در بعد اقتصادی بررسی کرد و به نتایجی برای صحت و سقم آن و یا عملی بودن آن رسید.

خطای این استدلال مورد نظر رهبر ایران در کجاست؟

از ابتدای قرن بیستم هیچ کشوری نبوده که با آمریکا در "درگیری و کشمکش دائمی باشد" و به رشد اقتصادی پایدار دست یافته باشد. بنابراین، این انتظار که شب و روز، همّ و غمّ کشور مقابله با آمریکا باشد و در همان حال بتواند به رشد پایدار اقتصادی برسد، و پس از آن با آمریکا وارد تعامل شود، از نظر تاریخی شاهدی ندارد.

این استدلال همچنین از نظر تجربی، حداقل با توجه به تجربیات خود ایران هم دچار مشکل است. درگیری دائمی با آمریکا، علی‌الدوام باعث ایجاد تنش در اقتصاد، تورم غیرقابل مهار و کاهش ارزش پول ملی می‌شود. در چنین شرایطی دستیابی به رشد پایدار اقتصادی چگونه امکان‌پذیر است؟ در عین حال نه تنها ثبات اقتصادی در داخل کشور به مخاطره می‌افتد بلکه کشورهای پیشرفته صنعتی نیز از برقراری "روابط تجاری گسترده و پایدار" با ایران خودداری می‌کنند؛ در همین خصوص می‌توان به تجربه خروج یک جانبه آمریکا از معاهده اتمی با ایران موسوم به "برجام" و واکنش کشورهای پیشرفته صنعتی که نهایتا هیچ حاصلی برای ایران نداشت، اشاره کرد.

این تصور که ایران با آمریکا رابطه خصمانه داشته باشد و کشورهای پیشرفته، آمریکا را کنار بگذارند و با ایران مراوده داشته باشند تصور اشتباهی است. رهبر ایران می‌گوید: "در قضیّه‌ برجام، وظیفه‌ی اروپایی‌ها چه بود؟ ... وظیفه‌ی اروپایی‌ها این بود که می‌ایستادند در مقابل آمریکا، می‌گفتند ما به تعهّد خودمان پایبندیم. تعهّد آنها این بود که تحریمها به طور کلّی برداشته بشود. باید محکم می‌ایستادند، [امّا] با بهانه‌های مختلف نَایستادند". این نگرش نشانه برداشت اشتباه از روابط بین‌الملل و کارکرد نظام فعلی جهانی است. اگر هم استدلال شود که الزاما نیازی به غرب نیست و مثلا می‌توان از چین یا روسیه برای توسعه اقتصادی کمک گرفت، باز شرایط به وجود آمده پس از خروج یک جانبه آمریکا از برجام نشان داد که به دلیل تسلط آمریکا بر مناسبات اقتصادی در سطح جهان، این دو کشور هم از همکاری با ایران سر باز زدند.

اتهام ایران به آمریکا درباره 'ساختن' کرونا؛ گلوبال ریسرچ چیست؟
وزارت خارجه آمریکا: دروغ‌های خامنه‌ای جان انسان‌ها را به خطر می‌اندازد
ایران در تحریم؛ تغییر رفتار مالی مردم برای گذر از سال‌های بد

به عبارت دیگر رسیدن به اقتدار اقتصادی، و همزمان در درگیری دائمی خصم‌آمیز با آمریکا، بیشتر به یک رویا شباهت دارد چرا که تنش دائمی با آمریکا نه به وضعیت اقتصاد در داخل اجازه می‌دهد که به ثبات برسد و نه ایران می‌تواند با کشورهای خارجی "روابط تجاری و صنعتی پایدار" برقرار کند. به این ترتیب موضوع مذاکره با آمریکا به شرط رسیدن به اقتدار اقتصادی در واقع موضوعی موکول به محال است.

دوم: به گفته رهبر ایران "مقاومت هزینه دارد اما هزینه‌ سازش و تسلیم، از هزینه‌ مقاومت به مراتب بیشتر است". او می‌افزاید: " ایستادگی کردن ممکن است هزینه‌ای داشته باشد، امّا دستاوردهای بسیار بزرگی دارد که صدها برابرِ آن هزینه برای ملّتها ارزش دارد. تسلیم شدن در مقابل دشمن عنود و لجوج و خبیث، جز لگدمال شدن، جز ذلیل شدن، جز بی‌هویّت شدن هیچ اثری ندارد". بر این استدلال دو ایراد وارد است.

آیت‌الله خامنه‌ای داشتن رابطه و تعامل را معادل "ذلت و لگد مال شدن" و "بی‌هویت" شدن می‌‎بیند. به این اعتبار، جز ایران و کره شمالی و چند کشور دیگر که تعداد آنها از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند همه کشورهای دیگر چون با آمریکا رابطه دارند ذلیل و بی هویت و لگد مال شده‌اند. امروز رابطه بین کشورها بر اساس "وابستگی متقابل" است؛ به عکس نگاه آقای خامنه‌ای که به جدّ به دنبال استقلال اقتصادی است چنین مفهومی در جهان امروز وجود خارجی ندارد. حتی بزرگترین اقتصاد جهان یعنی آمریکا به شدت وابسته به واردات از کشورهای دیگر است. واردات آمریکا از چین در سال ۲۰۱۸ بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار بوده است. در همان سال واردات آمریکا از کشوری که به مدت ۲۰ سال با آن درگیر یکی از خونین ترین جنگهای قرن بیستم بود، یعنی ویتنام، در حدود ۵۰ میلیارد دلار بوده است.
دونالد ترامپ خواستار سیاست‌های سختگیرانه‌تر در برابر جمهوری اسلامی است.

اما اشکال بزرگتر بر این استدلال این است آیا بخش اعظم جامعه علاقه دارد که دنباله‌رو رو این راهبرد باشد و کشور در شرایط بی‌ثباتی اقتصادی به سر برده و مشقت و تنگنای معاش روزمره را تحمل کند برای اینکه به یک هدف ایدئولوژیک برسد؟ چرا ایدئولوژیک؟ چون خصومت با آمریکا یک عنصر عقیدتی و ابزار قدرت نرم است که محافظه¬‌کاران و سنتی¬‌ها می‌توانند حول آن محور بسیج شوند. نزدیک شدن به آمریکا و باز شدن پای آمریکا به ایران باعث قدرت گرفتن تکنوکرات¬ها در کشور می¬‌شود که نهایتا می تواند موجب انتقال مرکز ثقل ثروت و قدرت از اردوگاه محافظه¬‌کاران به اردوگاه مخالف آنها، به خصوص سکولارهایی شود که می‌توانند با آمریکایی ¬ها به‌اصطلاح جوش بخورند. گسترش مناسبات با آمریکا به تقویت و توسعه مدرنیته منجر می‌‌شود و جا را برای محافظه‌کاران تنگ می‌کند و این جریان رفته رفته موضوعیت خود از دست می‌‌دهد. از اینروست که آقای خامنه‌ای می‌گوید "عده‌ای در قضیه مذاکره سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی می‌کنند و عمق مسائل را نمی‌فهمند".

اما اینکه آقای خامنه‌ای به نمایندگی از طرف چه بخشی از مردم، کشور را در چنین تنگنائی قرار داده است خود جای سوال دارد؛ چراکه نظرسنجی دقیق به خصوص جائی که پای حکومت در میان باشد در ایران امکان پذیر نیست. اما شاید انتخابات اخیر یک ایده کلی به دست بدهد. با فرض اینکه آمار و ارقام دستکاری نشده، میزان مشارکت در انتخابات اخیر کمی بیش از ۴۰ درصد و کمترین میزان در ۱۱ دوره انتخابات مجلس بوده است. در استان تهران مشارکت از ۵۰ درصد در دوره دهم به ۲۶ درصد در این دوره کاهش یافته است. منطقا، نمی‌توان تصور کرد که حامیان حکومت در انتخابات شرکت نکرده باشند بلکه همگی به میدان آمده‌اند، به خصوص با توجه به حجم بالای تبلیغات و فتوای آقای خامنه‌ای که شرکت در انتخابات" صرفا وظیفه ملی و انقلاب" نیست، بلکه " وظیفه شرعی"است. لذا ترجمه آراء تهران این است که از حدود ۱۰ میلیون واجدین شرایط حدود ۷.۵ میلیون نفر به فتوای آقای خامنه ای پاسخ مثبت نداده‌اند و به عبارت ساده وی را نماینده خواسته‌های خود نمی‌دانند.

رهبر ایران بالاترین نشان افتخار را به قاسم سلیمانی اعطا و او را "شهید زنده" خوانده بود
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس، و تشییع جنازه وی به دفعات از مقایسه "جمعیت بی‌نظیر" (به تعبیر آقای خامنه‌ای) تشییع کنندگان پیکر وی و شرکت‌کنندگان اندک در تظاهرات آبان و دی ماه، در رسانه‌های حکومتی و نزدیک به حکومت سخن به میان آمد. اما باید دید که اگر ترس از کشته شدن و سرکوب‌ خشن نیروهای امنیتی مردم را تهدید نکند، در یک تظاهرات آزاد چه جمعیتی به صحنه خواهند آمد. هنوز عکس‌ها و فیلم‌های اعتراضات سال ۱۳۸۸ و حجم شرکت کنندگان در تظاهرات مزبور، بر روی اینترنت قابل رویت است.

در پی افزایش قیمت بنزین خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران از قول وحید شقاقی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، به واقعیتی اشاره کرد: "تحریم‌ها بیشترین فشار را بر دهک‌های کم‌درآمد جامعه وارد کرده است و به نظر می‌رسد که در سال‌های پیش‌رو فشارهای عمیقی بر دهک‌های کم‌درآمد خواهد آورد". با این وجود رهبر ایران در اظهار نظری عجیب در آغاز سال جدید گفت: "هیچ ملتی با راحت‌طلبی و رفاه‌جویی محض به جایی نمی‌رسد ... باید با کار ده برابری، تولید به جایی برسد که در زندگی مردم اثر بگذارد". آیا این سخن اشاره به این است که مردم ایران در رفاه طلبی و رفاه جوئی به سر می برند؟ و در حالی که طبق ماده ۵۱ قانون کار ساعات کار کارگران ۴۴ ساعت در هفته تعیین شده کار ده برابری چگونه میسر است؟ و آن بخش عظیم جامعه که پیشتر به آن اشاره شد، نمی پرسد چرا باید ده برابر کار کرد که با آمریکا جنگید؟ و بالاخره، افزایش تولید تنها منوط به کار است؟ سهم مواد اولیه، قطعات یدکی، و ماشین آلات که همگی تحت تاثیر تحریم ها هستند چیست؟