۴۹- از نامه های ساده و هر روزه:

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ  

در این هفته شاهد تیاتر ، آنچه آن را تنها می توان شرم و جنایت قرن نامید فریاد از نهاد انسان‌های معتقد به صلح و سلامت و برابری و برادری برای هفت ملیارد ساکنین کره خاکی ، بر آورد.در همین مورد عزیزی در کانال یاران قدیمی مطلبی گذاشت که بسیار بر دل نشست. نخست متن او و سپس نظر من را می خواندید:

صحنه نمایش و به معنای دقیق کلمه رقص ترامپ - نتانیاهو حول طرح "معامله قرن" را همانند خیلی ها به سختی تحمل کرده و دیدم.نمایشی مشمئز کننده انباشته از گستاخی و زورگویی، دروغ و جعل و تملق متقابل به هم دو سرکرده دولتهای دست راستی و تروریستی آمریکا و اسرائیل در قالب ریاکارانه "صلح و صلح طلبی". به دنبال، خیل مفسران مرتجع و بورژوایی اندرباب کم و کیف و اهمیت و ضعفهای احتمالی "طرح قرن"وراجی کرده و قلمفرسایی کردند. تفسیرها و بررسیهای نزدیک به حقیقت بسیار اندک شنیده شد. اگر این طرح ضد انسانی همانند بسیاری از طرحهای ارتجاعی روی کاغذ باقی میماند، میشد آن را جدی نگرفت، اما تلخی مساله آنجا است که معماران این نقشه سرکردگان دو دولت تروریستی هستند که بیش از هفتاد سال است دست در دست هم خون مردم رنجدیده فلسطین را در شیشه کرده اند. چندین دهه تباهی و بن بست کنونی در منازعه فلسطین - اسرائیل را موجب شده اند و اکنون هم قصد ادامه آن را دارند! شرم بر نظم سیاسی و بشریت و دنیای ارونه ای که چنین روندها، اتفاقات و طرحهای به غایت ضد انسانی را از خود بیرون میدهد و تحمل میکند.

بررسی جامعترطرح "معامله قرن" را در مطلب دیگری پی میگیرم. در این یادداشت کوتاه همین را تاکید کنم، این طرحی برای صلح و یا دقیقتر بگویم همانند "طرح اسلو" در اوایل دهه نود حتی برای "سازش قابل قبول" میان طرفین نیست. این طرح به قیمومیت درآوردن دایمی و نهادینه شده مردم فلسطین در یک جغرافیای محدود به گفته نتانیاهوی راسیست تحت حاکمیت "دولت یهود اسرائیل" است. دولتی خود گردان (بخوان سرگردان) بدون قدرت نظامی و انتظامی و حتی اقتصادی و اداری کامل، چشم براه الطاف و صدقه های دولت مذهبی،نژادی اسرائیل. یعنی رسما برقراری سیستم آپارتاید نژادی در سرزمینهای فلسطینی. در دهه پایانی قرن بیستم با جارو شدن آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی تحت رهبری نلسون ماندلا، دنیا و بشریت امید به بهبود مثبتی را تجربه کرد، اکنون و در دهه دوم قرن بیست و یکم با دست بالا پیدا کردن راست افراطی، آپارتاید نژادی و به اعتقاد من "کولونیالیسم" میرود بر مردم مبارز و محنت کشیده فلسطین مجددا تحمیل شود. ترامپ راسیست در نظر دارد، این کولونیالیسم را به ضرب پول تحمیل کند. هرچه باشد نفس اینکه طرح "معامله قرن" امکان رونمایی شدن را پیدا میکند، ننگ بشریت امروز است. اما بشریت مترقی و نیروی آزادیخواه و در راس آن طبقه کارگر و سوسیالیسم میتواند به خود آید و نظم وارونه سرمایه و معماران و بازیگران ضد انسان آن را افسار زند. به این چشم انداز امیدوارم و باید آن را ممکن کنیم.

و این هم نظر همراهانه من:
جوجو جان،
با سلام ودرود بر تو و همه خانواده گرانقدر سربازی. مطلب کوتاه، دقیق ، روشن و بجای تو درد عمیقی که هرکدام از ما تا مغز استخوان خود احساس می کنیم را باز گو‌ می کند. در انتها همچون‌هر انسان آگاه و متعهد ابراز امیدواری می کنی که در انتها این آدمی و ارزش‌های انسانی است که پیروز خواهد شد.
جوجو جان به گمان من ، پس از بیان درد و امید بهبودی در آینده زمان آنست که بتوانیم راه کاری در میان مدت بیابیم، که آن را در حوزه مدیریت استراتژیک ، استراتژی سیاسی می نامند. و درست از همین جاست که در هفتاد سال گذشته استراتژی های سیاسی بکاربرده شده از طرف دولت‌ها و ملت های منطقه موفق نبوده است.
همین جاست که جمهوری اسلامی ایران نیازمند آنست که استراتژی سیاسی خود را دقیقا در جهت دست یابی به نتیجه به گونه ای روشمند و علمی تعریف کرده و به مردم عزیز ایران تو‌ضیح دهد و به تصویب و‌تایید مردم برساند.
شوربختانه در چهل ساله گذشته این امر حیاتی به فراموشی سپرده شده است . شعار احساساتی مرگ بر و سوزاندن‌و لگدمال کردن پرچم ها به جای تعریف دقیق استراژی سیاسی گرفته شده است و هرصدایی که به خلا استراتژی سیاسی اعتراض کرده است ، سریعا بر او شوریده اند، تا جایی که یکی از قوی ترین بازوهای حاکمیت فتوای قتل دانشجویانی را صادر می کند که به عمد از روی پرچم آمریکا عبورنکرده اند.
اگر دلبندانم خسته نشده باشند در مطالب کوتاه بعدی در مورد این استراژی سیاسی و ضوابط و اهمیت آن خواهم نوشت.
در انتها شعری دعا گونه را که سال‌های پیش نوشتم به نظر با ارزشتان می رسانم:

نیایشی برای تو.

که روزت همه شعله خورشید باشد،
و در داستان آدمی زندگی کنی,
تا اسطوره هایت از شیطان خالی شوند.
و واژه هایت بلورهای آویخته از غار نیاکان باشند .
و جان هوشیارت و دل پالوده ات حسرت کودکان تازه زا گردند.
که میوه های خوش فرجام همه باغ های جهان به ستایشت بنشینند.
که بوسه ات توان عشق های نشکفته من گردند.
که فانوس دور دست ملوانان ستاره های دور گردی .
با اینهمه :
شاد چون نخستین پرواز کبوتر بال یافته ،
بر من لبخند بگشایی ،
چون خورشیدی در داستان آدمی با واژه هایی بلورین.
حسن مکارمی
پاییز ۲۰۱۱ فرانسه

تابلویی که هفته پیش به پایان رسید: در این درگاه حافظ را چو می رانند ، می خوانند.