برخورد فعال با انتخابات همراه با آموزش و افشاگری

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ  

بحث بر سر شركت یا تحریم نیست. سخن اصلی بر سر فعال بودن تك تك هموطنان ماست. به صحنه آمدن، به هر شكل ممكن، به بحث و مبادله افكار پرداختن و در این میان به میدان كشیدن گفته‌های عاری از حقیقت و دروغ‌پردازی‌ها و عوامفریبی‌هاست

در گویا نیوز بخوانید

 

images (3)

برای آینده خود و نسلهای در پیش می‌بایست با رأی‌گیری برخوردی فعال داشت آنهم در مسیر افشاگرانة آن. تلاش بر آنست كه با كمی دوراندیشی، از بحث‌های تكراری و قالبی موجود فراتر رویم و پدیدة رأی‌گیری را در قالب حركت اجتماعی ـ سیاسی مردم ایران، دست كم در صد سالة اخیر بنگریم. آنچه انتخابات را از نمایش‌ رأی‌گیری متمایز می‌كند به پنج اصل اساسی، لازم و كافی یك انتخابات مربوط می‌شود؛ چه انتخابات ناسالم، نادرست و ناكامل، را نمی‌توان انتخابات نامید. انتخابات یا به پنج اصل اساسی خود پایبند است و یا انتخابات نیست و در نهایت نوعی رأی‌گیری است. این پنج اصل بطور فشرده ولی كامل در ماده ۲۵ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی آورده شده است: هر شهروندی حق و امكان این را دارد كه بدون محدودیت در انتخابات ادواری و بی‌طرف كه بر اساس آرای عمومی مساوی و محض انجام می‌شود و تضمین‌كنندة آزادی بیان انتخاب‌كنندگان می‌باشد رأی بدهد یا انتخاب شود.

اصل اول: آزادی انتخاب شدن و اعلام نامزدی كردن، کافیست به خیل اعتراضات به حذف فله ای کاندیداها ، با توجه به گذشته آنها که اکثرا در جمهوری اسلامی درمقام هایی با مسولیت های سنگین بوده اند، توجه کنیم.

اصل دوم:ایجاد فرصت و امكان تبادل نظر و دریافت نظریات انتخاب‌كنندگان و انتقال برنامه‌ها و نظرات نمایندگان. با توجه به پیچیدگی و ابعاد گوناگون یك برنامه چهار ساله برای كشوری چون ایران كه چه در منطقة خاورمیانه و چه در جهان به گونه‌ای در تمام ابعاد و معضلات امروز درگیر است، این پیام‌رسانی، پیام‌گیری نمی‌تواند در چند روز و چند هفته آنهم بدون واسطه صورت گیرد. تشكیل انجمن‌ها و احزاب و گروههای فكری كه در اختیار احزاب و انجمن‌ها و گروهها و مناطق گوناگون قرار می‌گیرد، تنها امكانی است كه از آن طریق در طولانی مدت هر شهروندی می‌تواند بطور كامل از برنامه‌های نامزدی‌های انتخاباتی مطلع شود و نیز نظر و نیازهای خود را به این نامزدها برساند.

می‌دانیم كه هیچكدام این روش‌ها حضور ندارند. سیستم انترنتی بسیار محدود است، چه از نظر تعداد افرادی كه به آن دسترسی می‌توانند بیابند، و چه از نظر محدودیت‌های بستن سایت‌ها. كلیه وسائل ارتباط جمعی، رادیو و تلویزیون در اختیار دولت است و رؤسای آن مستقیماً بر اساس قانون اساسی توسط رهبر انتخاب می‌شود. و بالاخره مشكل بزرگ آزادی و امنیت حرفه‌ای خبرنگاران و روزنامه‌نگاران را به راحتی می‌توان با مراجعه به اعلامیه‌های خبرنگاران بدون مرز مطالعه كرد.

اصل سوم: در اختیار داشتن امكان مساوی تبادل نظر و دریافت نظریات برای هر شهروند چه نامزد انتخابات چه انتخاب‌كننده، بدون بحث بیشتر كافی است به مجموعة منسجم و همبند، «سپاه ـ بسیج ـ مساجد ـ حوزه‌ها» در سطح كشور تا دور افتاده‌ترین روستاها توجه كنیم تا دریابیم كه چگونه نامزدی‌هائی كه از حمایت این شبكه همبند «چهارپائی» برخوردار است، همه امكانات نظررسانی را به خود اختصاص خواهد داد.

اصل چهارم: عدم امكان شرکت در رأی‌گیری بیش از یک بار برای افراد، كه اینهم تنها با برگزاری رأی‌گیری از طریق احداث لیست‌های انتخاباتی است كه هر فرد تنها در حوزة مربوط به خود بتواند رأی‌ بدهد و آنهم یكبار. در غیر اینصورت، بهیچ گونه ضمانتی بر عدم تقلب و سوء‌استفاده نخواهد بود.

اصل پنجم: هر انتخابات، نیازمند مرجعی مستقل و بی‌طرف است كه به شكایات رسیدگی كند چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی. در سطح بین‌المللی بدیهی است چون چنین درخواستی از طرف دولت ایران صورت نگرفته است این امر ممکن نیست و در مورد مرجع باصلاحیت و بی‌طرف داخلی از یكسو، ریاست قوة قضائیه مستقیماً منتصب رهبری است.

رابطه‌ای است بسیار تنگا تنگ میان اصول لائیسیته، جدائی دین از دولت برپائی شرایط عینی و پایه‌ای رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و برپائی یك انتخابات به معنی واقعی آن. این سه چون سه حلقة درهم‌اند كه هر یك دو دیگر را نگه می‌دارد و مانع جدائی آنها از هم می‌شود. بگونه‌ای كه این سه حلقه درهم فرو رفته، هر كدام واسطة برپائی دو دیگری‌اند. برپائی حكومت لائیك نیاز به برپائی مفهوم جامع دولت ـ ملت است. حضور دولت ـ ملت نیز تابع شرایط ویژة فرهنگی ـ روانی شهروندان است.

تحلیل مختصری از نقش تغییرات جمعیتی در قرن اخیر را در كشورمان بررسی می‌كنیم. طرح این مطلب نه از دیدگاه نگارش تاریخ است، بلكه بیشتر به این منظور است كه هرگاه سخنی از این سه پدیده می‌گوئیم، بیشتر بدانیم، در چه حوزه‌ای سخن می‌گوئیم. بعبارت دیگر تصوری واقعی‌تر از زمینة تاریخی ـ فرهنگی داشته باشیم تا آروزهای خود را با آن هماهنگ كنیم. و چرا در مقطع تاریخی ـ فرهنگی ایران امروز می‌بایست از یكسو و بطور دائم تنور انتخابات را داغ نگه داشت و از طرف دیگر برای برپائی انتخابات عادلانه و آزاد از هیچ كوششی فروگذار نكرد.

پایة اساسی این شناخت فرهنگی ـ تاریخی را تغییرات جمعیتی ایران در دو سدة گذشته تشكیل می‌دهد: از نظر شهرنشینی، روستانشینی، زندگی متحرك عشایر و رابطة هر سه مقولة فوق با فرهنگ‌های شفاهی و كتبی. از سوی دیگر تغییر بنیانی مورد نظر در تجدد همان زایش فرد انسانی است: فرد به عنوان یك واحد تجزیه‌ناپذیر و گروه‌ناپذیر. چنین فردی را مبنای رأی دادن و انتخاب كردن و انتخاب شدن قرار دادن، نمی تواند در طی یك یا دو نسل صورت گیرد. حضور فرهنگی ـ اجتماعی «فرد» نیاز به زمان و گذشت نسلها دارد. چه بیش از همه «حضور فردی» حضوری است «ناخودآگاه». شكل‌گیری «ناخودآگاه»، تا هشت ـ ده سالگی بشكل كلی انجام می‌پذیرد. این شكل‌گیری بیشتر تحت تأثیر خانواده و محیط اطراف است تا فرهنگ آموزش در سنین بالاتر. استقلال فردی، حفظ این استقلال و بر این مبنا، در پدیده‌های رأی دادن، انتخاب كردن و انتخاب شدن، شركت كردن، آموزش طولانی مدت و آنهم از همان ابتدای حضور فرد در خانواده میطلبد كه در دو یا سه نسل به آسانی ممكن نیست.

در پیش از انقلاب مشروطیت، ۲۵ درصد جمعیت ایران شهرنشین و ۷۵ درصد روستائی یا عشایر بودند كه از این رقم ۶۱ درصد به گونه‌ای را به روش كوچ‌نشینی یا نیمه كوچ‌نشینی زندگی می كردند. به عبارتی دیگر ساكنین امروز ایران با حسابی سرانگشتی به سه یا چهار نسل با درصدی نزدیك به ۷۵ درصد به فرهنگی شفاهی، روستائی، عشایری بازمی‌گردند. برای اینان، ساكنین روستاها و عشایر، قدرت قادر از پیش تعیین شدة ارباب یا خان جای هیچگونه مجالی برای شكل‌گیری ساختار فرد را نمی‌داده است و مفاهیمی چون انتخاب كردن و انتخاب شدن و نمایندگی، عملاً و در زندگی هر روزه فاقد هر گونه زیربنا بوده است.

پس از انقلاب مشروطیت نیز كه مردم ایران با سه پدیده‌ای كه به «نمایندگی» منجر می‌شود، آشنا شدند، عملاً تا پس از ۱۳۴۴ هیچ تغییری در ساختار نمایندگان روستانشینان و عشایران ایران داده نشد. كافی است به درصد مالكین، بزرگ مالكین، اشراف و اعیان نمایندگان مجلس از بدو تشكیل۱۳۴۴ توجه كنیم. با توجه به فرمایشی بودن انتخابات، عدم وجود شرایط مناسب و آزادی، این ظلم مضاعف برای مردم روستا‌نشین و عشایر به گونه‌ای است كه متوسط تعداد نمایندگان ملاك مجلس شورای ملی تا سال ۱۳۴۴، حدود ۵۰ درصد است. این رقم از۳۰ درصد در مجلس اول آغاز می‌گردد تا ۶۰ درصد در دوران رضا شاه صعود می‌كند و دوباره در حدود ۵۰ درصد در دوران پسرش ثابت می‌ماند. برای این ساكنین، فرمایشی یا آزاد، بهرحال «نماینده» همان خان و بزرگ مالك است كه قدرت اقتصادی و وسائل تولید را در دست دارد.

چند نتیجه بسیار ساده و سریع از چنین بررسی

ـ مفاهیم رأی‌دهنده، انتخاب‌كننده و انتخاب شونده برای اكثریت قریب به اتفاق مردم ایران، كمتر از سه نسل قدمت دارد، كه برای تغییر فرهنگی و ژرف شدن دوران بسیار كوتاهی است.

ـ برای هرگونه بررسی جامعه شناختی در ایران می‌بایست متوجه مناطق روستائی، شهرهای كوچك، شهرهای بزرگ بود و پیامها و تفسیرهای گوناگونی برای این مناطق در نظر گرفت.

ـ با این توجه، تا آنجا كه می‌توان بایست حق انتخاب كردن و انتخاب شدن و پدیدة انتخابات را جدی گرفته، در بارة آن سخن گفت، مردم را به فعال بودن تشویق كرد، چرا كه در طولانی مدت می‌بایست كه نسل‌های آینده، در شرایط انتخابات آزاد، از هم اكنون در كودكی، در پیرامون خود، پدیدة انتخابات و اهمیت آن را احساس كنند.

به همین گونه این وظیفة همگانی است كه به هر شكل و به هر امكان شرایط یك انتخابات آزاد و عادلانه را گوشزد كنند و در پی دستیابی به آن باشند.

شرایط سیاسی ـ اجتماعی امروز، گذشته از چهارچوب حقوقی قانون اساسی۱۳۵۸ و تغییرات بعدی آن كه با هیچكدام از ضوابط ـ لائیسیته، اعلامیه جهانی حقوق بشر و مفهوم انتخابات سازگار نیست. تفسیر نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات! نیز تیر خلاص را بر مجموعة مفهوم انتخابات می‌زند. دخالت مستقیم رهبری در عملكرد، دولت، قوة قضائیه، رسانه‌های گروهی، مجلس... آموزش و پرورش (از طریق شورای انقلاب فرهنگی و مصوبات آن كه بر كلیه قوانین مجلس و مصوبات دولت اولویت دارد)، اظهارنظرهای مستقیم در مورد نامزدها، فضای انتخابات را باز هم تیره‌تر می‌سازد.

از نظر ضوابط سیاسی و قوانین بین‌المللی، تعداد افرادی كه در رأی‌گیری، آنهم بطور آزادانه شركت می‌كنند، شاخص بارزی است بر تائید و قبول صلاحیت ارگان برگزاركنندة این رأی‌گیری است. این باور و این نقش را نمی‌توان از اذهان و افكار عمومی جهان پاك كرد كه شركت میلیونی مردم یك جامعه در یك رأی‌گیری، به تائید مردم از كلیت سازماندهندگان این رأی‌گیری كه همان حاكمیت موجود به رهبری ولی فقیه است جداست.

پرسش اساسی اینست كه با توجه به شرایط حاكم بر این رأی‌گیری از یكسو و نیاز به تربیت شهروندان ایرانی در عرصه عمل و گذار از فرهنگ شفاهی به كتبی، برای آنكه فرزندان ایران آینده به اهمیت انتخابات پی برده، از پیرامون خود در كودكی و نوجوانی درس شهروندی بیاموزند، چگونه باید رفتار كرد:

ـ سكوت در مورد انتخابات شاید خطرناكترین شیوه رفتار است چه نه به امروز مردم ایران كمك خواهد كرد و نه به آموزش فردای فرزندان ما.
ـ شركت در رأی‌گیری و انتخابات نیز جز تائید، مجموعه نظام ولایت فقیه و كارگزاران سی سالة آن نخواهد بود.

پس بحث بر سر شركت یا تحریم نیست. سخن اصلی بر سر فعال بودن تك تك هموطنان ماست. به صحنه آمدن، به هر شكل ممكن، به بحث و مبادلة افكار پرداختن و در این میان به میدان كشیدن گفته‌های عاری از حقیقت و دروغ‌پردازی‌ها و عوامفریبی‌هاست.

باید به میدان آمد، از هر فرصت، در خانواده، در كوچه و بازار، در محل كار، محیط‌های خانوادگی، در حمام و تاكسی و اتوبوس، میدانهای فعالیت‌های اجتماعی، هر كجا كه بیش از دو نفر می‌توانند ما را بشنوند و بخوانند، حضور داشت و از حادثه سخن گفت. بطور خلاصه می‌توان محورهای اساسی این بحث‌ها را در یك برخورد فعال با نیرو، انسانی و افشاگرانه چنین خلاصه كرد:

ـ كادر غیرانسانی قانون اساسی را شكافت و به آن اعتراض كرد.

ـ تعبیر و اجرای این قانون اساسی و برگزاری «رأی‌گیری» را به چالش كشید.

ـ شرایط نابرابر نامزدها، نبودن فضای دمكراتیك در رسانه‌های جمعی، دولتی بودن اسباب ارتباطات را افشا كرد.

ـ گذشتة نامزدهای انتخاباتی و برنامه‌های آینده اینان را زیر سئوال برد. بیلان و كاركرد جمهوری اسلامی و تك تك نامزدها و حامیان آنها را با ارقام و شاخصهای بین‌المللی را به زیر سئوال برد.

ـ مطالبات بحق مردم را در راه كسب آزادی و سازندگی و داشتن ایرانی آزاد و آباد اعلام كرد و با مثال آوردن از کشورهای همسایه و دگر كشورهای جهان، عملاً تصویر آینده‌ای پر امید را به مردم نشان داد.

ـ برای نظارت بر انتخابات و سلامت آن، از ارگانهای حقوق بشری و بین‌المللی استمداد كرد.

باز هم پرسش نادرست: شركت یا عدم شركت در نمایش انتخابات را به پرسش درست و بجای آن تبدیل كرد: حضور فعال با نیرو در افشای آنچه كه بر ما رفته است و درخواست آنچه كه حق ماست.

نتیجه: برای خود و آموزش نسلهای بعدی باید با امر انتخابات برخورد فعال و همه جانبه داشت، باید از آن صحبت كرد و دیگران را به سخن و نوشتن و فعالیت واداشت. و در عمل باید خواستهای مردم را یك مرحله بالاتر برد. از هر بعد كه به مسئله‌ انتخابات نگاه كنیم تلاش كنیم كمی بیشتر بخواهیم. همه ابعاد را یك روزه اصلاح كردن ممكن نیست ولی هر بار در مقابل هر انتخابات خواستها رامی توان به پیش برد، چون دفاع از حقوق بشر، چون كار روانكاو بالینی پیوسته، همیشه، همیشه رو بجلو، واقع‌بین و همراه با مردم .برخورد فعال با انتخابات همراه با آموزش، افشاگری و استفاده از هر موقعیت حتی یك قدم، حتی یك كلمه.

حسن مکارمی